گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۰

 

به نور دیده دیدم نور دیده

چنان نور و چنین دیده که دیده

ببین آئینهٔ گیتی نمایش

به اسم اعظم او را آفریده

ندیده دیدهٔ ما غیر رویش

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۲

 

خیالش نقش می بندم به دیده

چنین نقش و خیالی خود که دیده

به نور اوست روشن دیدهٔ من

نظر فرما که بینی نور دیده

الفبا خواندم و کردم فراموش

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۳

 

خیالش نقش می بندد به دیده

چنان نقش و چنین دیده که دیده

منور شد به نورش دیدهٔ ما

نظر فرما در این دیده به دیده

عنایت بین که الطاف الهی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۱۶

 

خیالش نقش می بندد بهه دیده

چنان نقش و چنین دیده که دیده

دو چشمم روشن است از نور رویش

به مردم می نمایم آن به دیده

خیال عارضش در دیدهٔ ما

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۴۷

 

بیا ساقی و جام می به ما ده

به ما یک وجه از بهر خدا ده

دو صد جان قیمت یک ساغر توست

به درویشان خدا را بی بها ده

جهانی از تو می یابد نواها

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۸۸

 

چو یارم دلبر دیگر نیابی

چنان دلبر درین کشور نیابی

چو روی خوب او مؤمن نبینی

چو کفر زلف او کافر نیابی

حریف سرخوشی ساقی رندی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۰

 

درآمد از درم خوش پادشاهی

که دیده این چنین شاهی چو ماهی

همه ارواح پاکان در رکابش

به شوکت پادشاهی با سپاهی

نهادم سر به پایش بوسه دادم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۱

 

در آ در خلوت خاص الهی

طلب کن در دل ما گنج شاهی

بیا و رنگ بیرنگی به دست آر

چه کار آید سفیدی و سیاهی

در این دریا خوشی با ما به سر بر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۲

 

کرم بنگر که الطاف الهی

به ما بخشید ملک پادشاهی

به ما آئینه ای انعام فرمود

در آن بنموده است اشیا کماهی

نموده لشکر اسما به اشیا

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳۳

 

توئی جانا که عین هر وجودی

به خوبی دل ز خود هم خود ربودی

نبود این بود و بودی عین وحدت

نمودی کثرت از وحدت که بودی

جان صورت و معنی عیان شد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۱

 

خراباتست و رندان لاابالی

حریفان سر خوشان لاابالی

در میخانه را خمّار بگشود

صلای میخواران لا ابالی

حضور شاهد غیب است اینجا

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴۳

 

جمالش دیده ام در هر خیالی

خیالش بین که دارد خوش جمالی

خیال اوست نقش پردهٔ چشم

ازین خوشتر نمی بینم خیالی

خیالی جز خیال او محالست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵۷

 

دلم بگرفت از این زهد ریائی

بیا ای ساقی رندان کجائی

بهه دور چشم مست می فروشان

ندارم میل زهد و پارسائی

خراباتست و ما مست و خرابیم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۳۱

 

بنه رو بر در میخانهٔ او

توجه خود به آنجا می توان کرد

مرا گوئی به جانان جان توان داد

نکو کاریست جانا می توان کرد

حباب از چشمهٔ آبی چه جوئی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۴۶

 

مگر منعم بگوید شکر نعمت

و گر نه مفلس مسکین چه گوید

دعای دولتش گوئی و بنده

به جز از یارب و آمین چه گوید

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۹۶

 

شنیدم ساقی سرمست می گفت

یکی را جام بخشم دیگری خم

اگر جام می آری پر بری می

وگر انبان بیاری پر ز گندم

بگفتم این تفاوت از چه افتاد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۰۱

 

خطی کو را نه حسن است و نه ترتیب

نه در اعراب او فتح است و نه ضم

همه تفصیل او اجمال تحقیق

همه توحید او تحقیق اعظم

کسی بر‌خواند این خط معما

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۳۷

 

بیا با ما درین دریا به سر بر

از اینجا دامنی خوش پر گهر بر

ز ما بشنو حبابی پر کن از آب

حباب از آب و در وی آب دریاب

به معنی آب در صورت حباب است

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۳۸

 

وجودی در همه عالم عیان است

ولی از دیدهٔ مردم نهان است

به هر آئینه حسنی می نماند

ز هر برجی به شکلی نو برآید

تو نقد گنج او در کنج عالم

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » مثنویات » شمارهٔ ۳۹

 

ز ذوق خود تو را آگاه کردم

بهانه آفتاب و ماه کردم

دوئی بگذار تا باشی یگانه

مراد ما یکی دیگر بهانه

درآ در حلقهٔ رندان سرمست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode