گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - وله ایضاً یمدح الملک المعظم مظفرالدّین الاعظم

 

همیشه تازمین وآسمان باد

شکوه پادشاه کامران باد

سرشاهان پناه تاجداران

که ازملکش تمتّع جاودان باد

سرتیغش جهانراجان ستان شد

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - وله ایضاً فیه

 

دعاگو را توقّع بود صدرا

که چون عمری ترا دمساز گردد

بصد ترتیب و تشریف و نوازش

ز دیگر بندگان ممتاز گردد

چو دارد مایه از خاک جنابت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - وله فی الصّاحب شهاب الدّین عزیزان

 

اگر در حیّز عالم کسی هست

که همّت بر کرم مقصور دارد

نباشدجز شهاب الدّین که طبعش

همه خطّ هنر موفور دارد

زجام لطف او یک جرعه آنست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - و قال ایضاً

 

اگر چه صدر فخرالدّین کریمست

که کمتر بخششش صد گنج باشد

ولیکن تا بنزد او رسیدن

ز دربانش مرا صد رنج باشد

بجز در شهر ری جایی ندیدم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - وله ایضاً

 

خطی زاری بسی ناخوشتر از ریش

که الحق جز ستردن را نشاید

بخطّ نیکوان ماند خطت راست

نه زان معنی که راحت می فزاید

از آن معنی که هر امسال تا پار

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۹۴ - و قال ایضاً

 

بزرگا سرورا از روی انعام

ببخشش فرق کن نیک و بد شعر

چو ندهی کاغذ زر شاعرانرا

بده آخر بهای کاغد شعر

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۱۴۴ - و قال ایضاً

 

فلک قدرا من آن دیدم زجودت

که عشر آن زبحر و کان نبینم

چو بینم روی تو یادم نیاید

اگر هرگز خور رخشان نبینم

چون من در آرزوی خدمت تست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴ - ایضا له

 

ایا صدری که شد پیش ضمیرت

همه اسرار گردون آشکارا

به خدمت چند بار آمد دعاگو

به عزم آن که بستاید شما را

کشیده از برای عرض در سلک

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۸ - ایضا له

 

عنایتهای خواجه در حق من

فراوان نقل می کردند امّا

ندیدم زان عنایت هیچ تاثیر

که ظاهر گشت در نیک و بدما

مگر در اعتقاد این بزرگان

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۹ - وله ایضا

 

خطی بنوشته بودی بهر من پار

کزان شد کار عیش من مهنّا

کرم فرمای و دیگر بار بنویس

که نیکوتر بود خط مثنّا

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۹ - ایضا له

 

اگرچه وعدۀ تو خاطرم را

فراغی داده است از فات مافات

دل اندیشناکم نیست ایمن

ازین معنی که نی التّأخیر آفات

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۴۴ - وله ایضا

 

آیا صدری که مغز اهل معنی

ز جام جود تو در بحر شکرست

ز توقیع تو ما را پای تاسر

چو توقیعت غریق حمد و شکرست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۱ - ایضا له

 

عمل دادی و پس معزول کردی

مرا بر فور و این نوعی زهزلست

«الم نجعل له عینین» حق گفت

ترا عین عمل خود عین عزلست

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۵ - وله ایضا

 

بهار ار چه بهشتی راسیتنست

دل رنجور او با ما به کینست

ز باغ و نو بهار آنرا چه حاصل

که سرو و سوسنش زیر زمینست؟

گلین اندام او را حال چونست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۵۶ - وله ایضا

 

ایا صدری که آمد چرخ نیلی

یکی از بندگان چاپلوست

رسید اینک بشادی نوبت آنک

بدرّد سقف چرخ آوای کوست

بسی روزست تا چرخ از شب و روز

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۷۱ - وله ایضا

 

به خدمت آمدم دی بامدادان

نبودی در وثاق مرده ریگت

گذارم بر طریق مطبخ افتاد

بدیدم لوت و پوت همچو ریگت

بخار جوع کلبی از چهل گام

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - وله ایضا

 

بنزد خواجه رفتم بهر کاری

کزانم باز گفتن عار باشد

و لکن اقتضای روزگارست

که دانا را به نادان کار باشد

یکی مجهولکی پیش درش بود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۷ - وله ایضا فی صفة الفرس

 

مرا اسبیست الحق این چنین اسب

زیان مال و نقص جاه باشد

همه تن استخوان چون اسب عاجست

که در شطرنج جفت شاه باشد

چو دیواریست بر روی بلندی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۲۸ - ایضا له

 

فرستادم بتو شعری که با آن

حدیث جادوی بابل چه باشد؟

نفرمودی مبالاتی و انرا

برون از خشمکی محمل چه باشد؟

بیفرسدم چو یخ بر جا و گفتم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - وله ایضا

 

توقّف چون بود در آنچه صاحب

بنوک کلک خود فرموده باشد

همانا در نیارد بست گردون

دری کاقبال تو بگشوده باشد

ولیک از روی طالع کارمن خود

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode