گنجور

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۴

 

دو عالم سوختن نیرنگ عشق است

شهادت ابتدای جنگ عشق است

هر آن گرد بلا کز دهر خیزد

دلیل شوخی شبرنگ عشق است

کجا پژمرده گردد غنچه ی شوق

[...]

عرفی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹

 

حرم پویان دری را می‌پرستند

فقیهان دفتری را می‌پرستند

گروهی زشت‌خویند اهل دانش

که زیب و زیوری را می‌پرستند

از آن دعوی به شیخ و برهمن ماند

[...]

عرفی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶

 

ز چشمم آب حسرت می تراود

ز هر مویم شکایت می تراود

چنان در دل خلد گاه نمازم

که کفرم از عبادت می تراود

زهی بی آبرو آن دل که از وی

[...]

عرفی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۱

 

بیا ای بخت سرگردان نشینید

به زیر سایهٔ سرو و گل و بید

که در باغی فروچیدیم محفل

که در وی عندلیبی کرد ناهید

کدامین باغ؟ باغ وصل دلدار

[...]

عرفی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۲

 

صنم می‌گوی و در بتخانه می‌رقص

نوایی می‌زن و مستانه می‌رقص

عجب ذوقی بود در رقص مستی

تو نیز ای باده در پیمانه می‌رقص

بر افشان دست بر ناموس و آنگه

[...]

عرفی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰

 

به شرح غم نفس را ریش کردیم

درون را عافیت اندیش کردیم

طمع بردیم چندان بر در عشق

که از درد غمش درویش کردیم

اگر رفیتم در جنت مکن عیب

[...]

عرفی
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۳۳

 

ز خونم روی میدان تازه گردان

تمنای شهیدان تازه گردان

ز دل یک لخت دارم نیم خورده

جگر بریان کن و خوان تازه گردان

به عالم وقتی آسان مردنی بود

[...]

عرفی
 

عرفی » قصیده‌ها » شمارهٔ ۱۲ - درشکایت از وضع زمان

 

سری در عهد ما سامان ندارد

کسی کو آب دارد نان ندارد

منادی میزند در شش جهت بانگ

که درد مفلسی درمان ندارد

بشیرینی سخاوت جان بود لیک

[...]

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۵ - شیرین و فرهاد

 

خداوندا دلم بی نور تنگست

دل من سنگ و کوه طور سنگست

دلم را غوطه ده در چشمه نور

تجلی کن که موسی هست در طور

وگر زین ناسزا دل عار داری

[...]

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۶ - بامداد شیرین

 

صباحی دلگشا چون خنده حور

که شادی مست بود اندوه مستور

تتق می بست ابر نو بهاران

چمن مشتاق شیرین بود و یاران

چمن برابر سودی سر و سیراب

[...]

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۷ - توحید

 

بنام آنکه بار دل گران کرد

دعا را محرم راز نهان کرد

دعائی کافکند در سینه ها فرش

بیک جنبش پرداز سینه تا عرش

هر آن مطلب که در عالم نگنجید

[...]

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۸ - حکایت

 

یکی کفر آزمائی دانش آهنگ

صنم بر میتراشید از یکی سنگ

یکی گفتش کزین هیکل تراشی

عجب دارم اگر نادم نباشی

کدامست این متاع رایگانی

[...]

عرفی
 

عرفی » مثنویات » شمارهٔ ۲۹ - نقش فرهاد

 

گرامی چهره پرداز معانی

چنین زد آستین بر نقش مانی

که چون فرزانه فرهاد غم اندیش

بلوح سنگ زد نقش دل خویش

جهان عار از نگارستان چین کرد

[...]

عرفی
 

عرفی » قطعات » شمارهٔ ۱۳ - باغ وصل

 

بیا ای بخت سرگردان و بنشین

بزیر سایه سرو وگل و بید

که درباغی فروچیدیم محفل

که در وی عندلیبی کرده ناهید

کدامین باغ ، باغ وصل یاری

[...]

عرفی
 
 
sunny dark_mode