گنجور

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۱ - من نتایج طبعه

 

سیه زلف از بر آن چهر دلبر

چو دود می‌پیچد به مجمر

از آن پیوسته می‌بینی‌ که دارد

فضای عالم از طیبت معطر

سیه چون قلب نمرودست و باشد

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۳ - د‌ر ستایش پادشاه جمجاه محمدشاه غازی طاب‌ا‌لله ثراه‌ گوید

 

شباهنگام ‌کز انبوه اختر

فلک چون چهرهٔ من شد مجدّر

درآمد از درم آن ترک فرخار

گلش پر ژاله خورشیدش پراختر

ز جز عینش روان لولوی سیال

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۸ - د‌ر مدح شجاع‌ السلطنه

 

بشارت باد بر اهل نشابور

زگرد موکب دارای منصور

شجاع ‌السلطنه سلطان غازی

که از عدلش جهان‌گردیده معمور

به قصرش‌ا چاکری خاقان و قبر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳۶ - د‌ر ستایش پادشاه رضوان جایگاه محمد شاه غازی طاب ثراه گوید

 

شب دوشین دو پاسی رفته از شام

درآمد از درم ترکی دلارام

پریشان بر مهش مویی‌که از او

نموده تیرگی مشک ختن وام

تو گفتی‌ گشت طالع آفتابی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۹۰ - وله فی المدیحه

 

منجر چون تافت مهر ازکاخ‌گردون

گهر انگیخت این بحر صدف‌گون

ز شنگرف شفق زنگارگون چرخ

چو زنگاری لباسی غرقه در خون

کنار آسمان از سرخی او

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۳۴ - د‌ر مدح امیرالامراء حسن‌خان نظام‌الدوله و تاریخ حفر قنوات سته د‌ر مملکت فارس گوید

 

به‌ گیسو روی آن ترک تتاری

به ماهی ماند اندر شام تاری

مرا آن زلف تاری بنده دارد

نه آخر نام یزدانست تاری

کس از زلفش نتابد سر که گویی

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴۶ - در ستایش جناب جلالت مآب میرزا کاظم نظام الملک دام مجده گوید

 

چو دولت جمع ‌گردد با جوانی

جوان لذت برد از زندگانی

به مانند نظام‌الملک‌کاو را

خدا هم داده دولت هم جوانی

نمی‌‌گنجد جهان در جامه از شوق

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶

 

چه شیرین گفت خسرو این عبارت

که نبود وصل شیرین بی‌مرارت

سرم را در ره وصل تو دادم

که بی‌سرمایه صعب افتد تجارت

سزد گر زندهٔ جاوید مانم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷

 

ز ما صد جان وز آن لب یک عبارت

ز ما صد دل وز آن مه یک اشارت

دلا از چشم خونخوارش‌ حذر کن

که بی‌رحمند ترکان وقت غارت

به خون دل بسازم از غم دوست

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹

 

که بود آن ترک خون ‌آشام سرمست

که جانم برد و خونم ‌خورد و ‌دل خست

درآمد سرخوش و افتادم از پای

برون شد مست و بیرون رفتم از دست

سپر بر پشت و تیغ کینه در مشت

[...]

قاآنی
 

قاآنی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳

 

تو را رسمست اول دلربایی

نخستین مهر و آخر بی‌ وفایی

در اول می‌نمایی دانهٔ خال

در آخر دام گیسو می گشایی

چو کوته می‌نمودی زلف گفتم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۸ - در ستایش شاهزاده شجاع السلطنه حسنعلی میرزاگوید

 

سحر دیر مغان را در گشودند

دری از خلد برکشورگشودند

دری زانده به روی خلق بستند

ز شادی صد در دیگرگشودند

از آن یک فتح باب ابواب رحمت

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۲۵

 

منافق آنچنان داند ز تلبیس

که افعال بدش با خلق نیکوست

نمی‌داندکه چشم اهل معنی

صفای مغز را می‌بیند از پوست

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۲۸

 

ز عهد مهد تا پایان پیری

ترا هر آنی ای فرزند حالیست

منت سربسته گویم تا بدانی

به‌حد خویش هر نقصی کمالیست

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۶۱

 

به هر کس نعمتی گر زان فرستی

که یکره شکر احسان تو گوید

پس احول به که او هر نعمتی را

دو بیند شکر احسانت دو گوید

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۶۲

 

چو دشنامی شنیدی‌ لب فروبند

که سالم مانی از دشنام دیگر

چه خوش گفت‌ آن‌ حکیم نکته‌پرداز

که بر جان‌ آفرین بادش‌ ز داور

خری را گر به زیر دم خلد خار

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۷۱

 

اگر خاموش بینی عارفی را

مزن طعنش که هست آسوده از ذکر

چنان از پای تا سر غرق یارست

که هم ذکرش فراموشست و هم فکر

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۷۸

 

هزاران مکر و فن باشد زنان را

که نتواند یکی را چاره ابلیس

شود کاری چو بر ابلیس مشکل

بر او آسان کنند ایشان به تلبیس

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۹۴

 

چنان بیغوله دشتی آدمی‌کش

که نگذشتی در آن اندیشه از هول

تعالی‌الله بدانسان وحشت‌انگیز

که شیطان اندرو می‌گفت لاحول

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۹۶

 

شنیدستم که بوتیمار مرغیست

که‌ هست‌ از عشق آبش در درون غم

نشیند در کنار آب و گوید

که گر نوشم شود آب اندکی کم

بخل بدکنش را در زمانه

[...]

قاآنی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode