گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۱

 

کسی کش بوی آن گل در دماغ است

ز گلزار بهشت او را فراغ است

مگر آن گل به بستان شد که لاله

ز شرم عارضش در کنج باغ است

چرا روشن نباشد بزم مستان

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵

 

حیاتی با رخ خوی کرده اوست

که صد خضر و مسیحا مرده اوست

من از بالای او دارم شکایت

که در عالم بلا آورده اوست

چراغ زاهد از عشق ار نیفروخت

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۵

 

چنین حسن و ملاحت با ملک نیست

ملک را حسن اگر هست این نمک نیست

گل خوبان چو گل عنبر سرشت است

ولی بوی وفا با هیچ یک نیست

مرا گر در وفا شک داری ایشوخ

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۷

 

تن عاشق همای لامکان است

تو پنداری ک مشتی استخوان است

از آن هر موی ما ماری است بر تن

که با هر موی ما گنجی نهان است

بهار عمر دریاب از صبوحی

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۴

 

رقیب از کوی آن دهقان پسر رفت

بیا ساقی، که مرک از ده بدر رفت

بده جام می صافی که از دل

غبار غم بصد خون جگر رفت

زرشک حال خورشید از شفق پرس

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳

 

معلم را بگو فریاد از آن شوخ

ز شوخی کشت شهری داد از آن شوخ

ازین شیرینی گفتار ترسم

که صد شیرین شود فرهاد از آن شوخ

جفایی می‌کند کز صد وفا به

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۶۶

 

قناعت از دو عالم میتوان کرد

صبوری زان میان کم میتوان کرد

نخواهم بی لبت ملک سلیمان

سلیمانی به خاتم میتوان کرد

طبیب درد یاران چند باشی

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۳

 

نه آه از جان زار من برآمد

که دود از روزگار من برآمد

ربودند از من مجنون غزالی

که عمری در کنار من برآمد

مگر باد صبا ز آن سو گذر کرد

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۵

 

بسنگی دوستان را یاد میدار

بگو دشمن چو سگ فریاد میدار

گرفتار تو ای گل صد هزارند

تو خود را همچو سرو آزاد میدار

به خسرو گوی ای شیرین خدا را

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷۵

 

بیا و درد هجران را دوا ده

ز شربتخانه وصلم شفا ده

غم عاشق کشت داد جفا داد

تو بر عکس ایپری داد وفا ده

تراکان ملاحت آفریدند

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸۷

 

چو ساقی گر بجامم دست بودی

نه تنها من که عالم مست بودی

اگر بالا گرفتی کار رندان

فلک قدر بلندش پست بودی

مرا از هجر او زخمیست پیوست

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۴

 

مرا ملا معین کردنی دوش

بدعوت در سرای خویشتن برد

ز آش بی نمک مطبخ چی او

که او سگ سخت اما کردنی خورد

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۰

 

به زیر سایه گل خفته لیلی

غم مجنون به دشت و در چه داند

جفای خار و گرمای بیابان

کسی داند که اشتر می‌چراند

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۵

 

مسیحا را اگر گویند خاموش

نخواهد لب گشودن در سخن باز

و گرز آواز ناخوش گون، خر را

دهان بندی ز کون آید در آواز

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۸۸

 

می و مطرب همه در بزم یارست

مجو ایزاهد از خلوت مگر غم

جهنم خلوتست و بزم جنت

تو گر جنت نمیخواهی جهنم

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۹۸

 

همه عمر از شراب و شاهد و شعر

نبودم یک نفس خالی درین راه

کنون چون پیر گشتم خلق گویند

که اهلی توبه کن استغفرالله

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳

 

مکن شهوت که بی مغزی است هرچند

که گرد شاهدان نغز گردی

شد آب پشت و مغز مهره توست

چو شهوت پرکنی بی مغز گردی

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۱۶

 

مجرد باش چون مردان بعالم

مکن میل زنان گر مرد کاری

چو با زن جفت گشتی بر حذر باش

که در سوراخ مار انگشت داری

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۳ - تاریخ فوت شاهقلی

 

ز عالم رفت آن شاه قلی نام

که با اقبال و دولت همنشین بود

چو تقدیر آمد از تدبیر درماند

چه تدبیر اینزمان تقدیر این بود

چو جستم از خرد تاریخ فوتش

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۸ - تاریخ وفات احمد آقا

 

ز عالم گر برون شد احمد آقا

نپنداری که نام نیک حک شد

بیمن همت بابای کوهی

دل او محرم راز ملک شد

سبکروحانه رفت از بهر تاریخ

[...]

اهلی شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode