گنجور

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳

 

هزار سال که ضحاک پادشاهی کرد

ازو نماند به جز نام زشت در عالم

اگرچه دولت کسری بسی نماند ولی

به عدل و داد شدش نام در زمانه علم

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۰

 

وزیر عصر و مجیر جهان مشیرالملک

دبیر دولت و صدر مهین و بل جهان

محیط جود محمّدعلی که همّت او

چو فیض هستی و صنع قضا نداشت کران

چو نور در بصر و جان به جسم و دل در بر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۳

 

بسا مزور و صوفی‌نمای ازرق‌پوش

که اقتباس کند گفتگوی درویشان

به ذکر و فکر همی خلق را فریب دهد

که پرکند شکم از خوان نعمت ایشان

کجا شبانی ارباب دل بود لایق

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۵

 

به سوی بحر خدا بگذر ای نسیم صبا

زمین ببوس و ز روی ادب سلامش کن

برای آنکه دلش را ز من نرنجانی

فزون از آنکه توان گفت احترامش کن

پس از سلام و زمین‌بوس و احترام تمام

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۷

 

دو سال تلخ نشاند شراب را در خم

که عیش دلشده‌ای زود می‌شود شیرین

چه گنج‌ها که نهد زیر خاک تا روزی

به التفات وی از مسکنت رهد مسکین

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۲۲

 

درین کتاب پریشان نگر به خاطر جمع

مگو چو کار جهان درهمست و آشفته

هزار گنج نصیحت درون هر حرفش

چون روح در دل و دانش به مغز بنهفته

ولی خبر نه ازین بوالفضول نادان را

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۳۴

 

دلاکنون چو نداری به عرش وکرسی راه

کمال همت تو عرش هست یاکرسی

ولی به کرسی و عرشت اگر اجازه دهند

سراغ کرسی و عرش دگر همی پرسی

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۴۳

 

یکی به چشم تامل نگر بدین تمثال

که تات مات شود دیدگان ز حیرانی

یکی درست بدین نوجوان نگر ز نخست

که‌راست ماه دو هفته است و یوسف ثانی

به زلفکانش چندان که چشم کار کند

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۴۸

 

هر آن دیار که باشد ز اهل دل خالی

بود چو گوشهٔ ویرانه بدترین جایی

به اختیار به ویرانه عاقلان نروند

جز آن زمان که طبیعت کند تقاضایی

قاآنی
 
 
۱
۴
۵
۶
sunny dark_mode