گنجور

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۳۴

 

چو همدمی و مصاحب بجای چنگ ای نی

تو آن نه ای که دل از صحبت تو برگیرند

بگو به صاحب نی مطربا کزان تیزی

اگر ملول شوی صاحب دگر گیرند

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۴۵

 

ز ضعف و صحت تن یار صرف خواندن از من

سوال کرد ز لفظی که آن فصیح بود

نظر بجانب قدش فکندم و گفتم

الف مقابل عین است چون صحیح بود

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۶۵

 

به سمع شیخ محمد ایا صبا برسان

که باد پیرهن صبر ما ز دست تو چاک

درین جهان که بود رنج و راحتش گذران

نه دوستی است که باشی تو شاد و ما غمناک

کسی که او پی دنیا ز دست داد دلی

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۷۲

 

زفاقه ره پر محنت و عذاب سفر

طباع مردم دانا بغایت است ملول

که از ملال به بیتی نمی کنند شروع

که تا نخست به بیتی نمی کنند نزول

در ابتلای سفر من قصیده گفتم

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۸۲

 

نشسته بر دم حمام دیدم آن مه را

به گلرخان دگر گفتمش ز بعد سلام

اگر تو آدمی‌ای اعتقاد من این است

که دیگران همه نقشند بر در حمام

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۹۵

 

به سمع معجری ای پیک عاشقان برسان

حدیث شوق ملاقات و آرزمندی

ز بعد آنکه زدی حلقه بر در و خود را

در آن جناب همایون چو حلقه افکندی

بگویش این قدر از من که ای به رتبت و فضل

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۳

 

محبت تو اماما فریضه چون روزه است

اگر تو میل محبت کنی و گر نکنی

کمال گو به تراویح بعد فرض عشا

من از روی تو نپیچم که مستحب منی

کمال خجندی
 

کمال خجندی » مفردات » شمارهٔ ۹

 

ز چیست قهقه شیشه‌های مِی دانی؟

به ریش محتسب شهر می‌کند خنده

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۹

 

مرا دلیست که از بار بار میطلبد

بسوز سینه انگار بار می طلبد

مرا دلیست که گر مست باشد و هوشیار

زمست خواه ز هشیار بار می طلبد

بکنج صومعه هوشیار در طلب نه و مست

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۰

 

مرا ز پیش براندی جفا همین باشد

نهایت ستم ای بیوفا همین باشد

بدانچه شکر نکردم وصال روی ترا

گر انتقام نمانی جزا همین باشد

نمی کند دل ما جز بور قد نو میل

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۱

 

مرا ز خاک ره آن مه همیشه کم دارد

بدین مشابه گدا را که محترم دارد

ز کیمیای حبانم نشان ده ای ره بین

که چشمم آرزوی خاک آن قدم دارد

بیاد روی تو جامی که داردم ساقی

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۲

 

مرا ز صحبت باران چه کار بگشاید

که کارم از گره زلف یار بگشاید

چو طره باز کند برقرار هر روزه

از بند غصه دل بیقرار بگشاید

حصار عمر چه محکم کنی که غمزة او

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۷

 

هدایه خواندی و هیچت هدایتی نرسید

عناه کشید و زآن سو عنایتی نرسید

از خوان علم که پر نقل حکمت است ترا

برون ز نقل حدیث و روایتی نرسید

به گوش نهادی شبه نزول و همین

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱

 

هزار بار فزون ناز او گرم بکشد

برم نیاز که یکبار دیگرم بکشد

به حسرت نظری زآن در چشم صیادم

که باز افکند و چون کبوترم بکشد

ستاده ام ب پرخنده در برابر تیغ

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۴

 

چراغ عمر ندارد فروغ بی رخ پار

کراس زهره که بیند طلوع انور یار

حدیث عشق مگو جز به رند باده پرست

که اهل زهد ندانند سر این اسرار

از علم زهد گذر دست از آن بیر و بشوی

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۸۶

 

زهی چو کعبه ترا صد هزار سر بر در

ندیده از مژه سیل بار ما تر تر

نگفته نام لب ناز کت به جز جان جان

دوباره گفتمش ای عمر رایگان زرزر

ز ناز کی خط نو سر به پیچد از ریحان

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹۱

 

مگر ترک جفا و بکن جفای دگر

که باشد از تو جفای دگر وفای دگر

بلا فرستی و من باز بسته دل به امید

که از تو باز رسد بر سرم بلای دگر

سری که داشم انداختم به پای تو حیف

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۴

 

خیال خال لبش می کنم به خواب هوس

اگرچه خواب نباید به چشم کس ز مگس

به عرضه داشت نوشتم که خون بنده بریز

خطش نمود تقبل لیشه ستاند نفس

سری که پیش تو دارم بر آستان حق است

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۶

 

چه گفت با تو شنیدی رباب و عود به گوش

ز کس مترس و به بانگ بلند باده بنوش

سروش عاطفت از نو نوید رحمت داد

معاشران همه دادند بوسه بر سر و روش

به خواب شیخ حرم دید دوش مستی را

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۹

 

دلا نسیم عنایت وزید حاضر باش

رسید مژده که دلبر رسید حاضر باش

به خفته شب محنت برو خبر برسان

بگو که صبح سعادت دمید حاضر باش

ز خاک پاش غباری کز آن طرف برخاست

[...]

کمال خجندی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
sunny dark_mode