گنجور

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۹ - در مدح صدر معظم کمال‌الدین مسعود عارض

 

زهی ز بارگه ملک تو سفیر سفیر

زمان زمان سوی این بندهٔ غریب اسیر

زهی بنان تو توجیه رزق را قانون

خهی بیان تو آیات ملک را تفسیر

به ظل جاه تو در پایهٔ سپهر نهان

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۱ - در صفت معشوق و مدح امیر ضیاء الدین مودود احمد عصمی

 

بر من آمد خورشید نیکوان شبگیر

به قد چو سرو بلند و برخ چو بدر منیر

هزار جان لب لعلش نهاده بر آتش

هزار دل سر زلفش کشیده در زنجیر

گشاده طرهٔ او بر کیمن جانها دست

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۲ - در مدح امیر فخرالدین محمد میر آب مرو

 

به فال نیک درآمد به شهر موکب میر

به طالعی که سجودش همی کند تقدیر

به بارگاه بزرگی نشست باز به کام

جمال مجلس سلطان و بارگاه وزیر

بهاء ملت اسلام و فخر دین خدای

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۱ - در مناجات باری تعالی

 

مقدری نه به آلت به قدرت مطلق

کند ز شکل بخاری چو گنبد ازرق

نه خشت و رشتهٔ معمار را درو بازار

نه چوب و تیشهٔ نجار را درو رونق

به حکمتی که خلل اندرو نیابد راه

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۱۸ - در مدح دستور نظام‌الملک صدرالدین محمد

 

به نیک طالع و فرخنده روز و فرخ فال

به سعد اختر و میمون زمان و خرم حال

به بارگاه وزارت به فرخی بنشست

خدایگان وزیران و قبلهٔ آمال

نظام مملکت و صدر دین و صاحب عصر

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲۰ - در مدح کمال‌الدین ابی‌سعد مسعود بن احمدالمستوفی

 

خدای خواست که گیرد زمانه جاه و جلال

جمال داد جهان را به جود و جاه و کمال

سپهر معنی مسعود کز قران سعود

نزاد مادر گیتی چو او ستوده خصال

قضا توان و قدر قدرت و ستاره محل

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۲ - در مدح ابوالفتح طاهربن مظفر وزیر

 

به حکم دعوی زیج و گواهی تقویم

شب چهارم ذی حجهٔ سنهٔ ثامیم

شبی که بود شب هفدهم ز ماه ایار

شبی که بود نهم شب ز تیر ماه قدیم

نماز دیگر یکشنبه بود از بهمن

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۳ - در مدح سیداجل عمادالدین ابوالفضل طورانی

 

چو شاه زنگ برآورد لشکر از ممکن

فرو گشاد سراپرده پادشاه ختن

چو برکشید شفق دامن از بسیط هوا

شب سیاه فرو هشت خیمه را دامن

هلال عید پدید آمد از کنار فلک

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۴ - در مدح امیر عادل ضیاء الدین مودود احمد عصمی

 

نماز شام چو خورشید گنبد گردان

به کوه رفت فرود و ز چشم گشت نهان

به فال نیک برون آمدیم و رای صواب

به عزم خدمت درگاه پیشوای جهان

به طالعی که ببسته است ز ابتدای وجود

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۲ - در مدح ضیاء الدین مودود احمد عصمی بعد از حبس

 

سپاس ایزد کاندر ضمان دولت و جاه

به کام باز رسیدی به صدر مسند و گاه

چه داند آنکه ندیدست کاندرین مدت

چه نالهای حزین بود و حالهای تباه

ز فرقت تو دلی بود و صدهزاران درد

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۴ - مدح کمال‌الدین ابوالمحاسن نصر

 

کمال کل ممالک جمال حضرت شاه

ابوالمحاسن نصر آن نصیر دین اله

امیر عادل و صدر اجل مهذب دین

که فخر بالش صدرست و عز مسند و جاه

نظام داد همه کارهاء معظم من

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۵ - در مدح صدر کمال‌الدین محمد

 

جلال صدر وزارت جمال حضرت شاه

اجل مفضل کامل کمال دین اله

سزای حمد محمد که از محامد او

پیاده بودم فرزین شدم چه فرزین شاه

نظام و رونق و ترتیب داد کار مرا

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷۹ - در مدح ملک معظم فیروشاه عادل

 

زهی ز عدل تو خلق خدای آسوده

ز خسروان چون تویی در زمانه نابوده

جهان به تیغ درآورده جمله زیر نگین

پس از تکبر دامن بدو نیالوده

ز شیر بیشهٔ سلجوقیان به یک جولان

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۸۳

 

زهی ز روی بزرگی خلاصهٔ دنیی

علو قدر تو برهان آسمان دعوی

به اهتمام تو دایم عمارت عالم

ز التفات تو خارج عداوت دنیی

تویی که مفتی کلک تو در شریعت ملک

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - در شکایت گوید

 

به جای بادهٔ نابم تو سرکه دادی ناب

هلاک جان و دل خود بر آن نبود شراب

شدی مصوص تنم بی‌گمان ز خوردن آن

اگر به کون من اندر بدی کرفس و سداب

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰ - شراب خواهد

 

خدایگانا مهمان بنده بودستند

تنی دو دوش به سیکی و نقل و رود و شراب

به طبع خرم و خندان شراب نوشیدند

که بر خماهن گردون فروغ او سیماب

نه در مزاج کسی گرمیی بد از سیکی

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۱ - ایضا درخواست شراب کند

 

ایا دقیق نظر مهتری که گاه سخا

توانی ار بچکانی همی از آتش آب

به پیش دست سخی تو از خجالت و شرم

به جای قطرهٔ باران عرق چکد ز سحاب

سه کس به زاویه‌ای در نشسته مخموریم

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴ - ایضا شراب خواهد

 

من و نگار من امروز هر دو رگ زده‌ایم

من از حرارت عشق و وی از حرارت تب

بزرگ بارخدایی کنی و بفرستی

ورا شراب عناب و مرا شراب عنب

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۸ - در شکر و قناعت گوید

 

درین دو روزه توقف که بو که خود نبود

درین مقام فسوس و درین سرای فریب

چرا قبول کنم از کس آنکه عاقبتش

ز خلق سرزنشم باشد از خدای عتیب

مرا خدای تعالی ز آسیای فراز

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹ - در مطایبه گوید

 

زهی نم کرمت در سخا بهارانگیز

چنانکه گشت هوای نیاز ازو محجوب

دهان لاله رخانم به خنده بازگشای

از ابر جود در آنم یکی یم مقلوب

انوری
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode