گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

بدشمنان گله از دوستان نشاید کرد

بمهرگان صفت بوستان نشاید کرد

بترک آن مه نامهربان نباید گفت

کنار از آن بت لاغر میان نشاید کرد

مگر بموسم گل باغبان نمی داند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳

 

کدام دل که ز دوری بجان نمی آید

کدام جان که ز غم در فغان نمی آید

سرشک من بکجا می رود که همچون آب

دو دیده نازده بر هم روان نمی آید

ز شوق عارض و رخسار او چنان مستم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴

 

کدام یار که ما را پیام یار آرد

از آن دیار حدیثی بدین دیار آرد

که می رود که ز یاران مهربان خبری

بدین غریب پریشان دلفگار آرد

بتشنگان بیابان برد بشارت آب

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

دلم که حلقه ی گیسوی یار می گیرد

درون حلقه نشستست و مار می گیرد

بهر کجا که روم آب دیده می بینم

که دامن من شوریده کار می گیرد

نگار تا ز من خسته دل کنار گرفت

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۸

 

حدیث عشق ز ما یادگار خواهد ماند

بنای شوق ز ما استوار خواهد ماند

کنون که کشتی ما در میان موج افتاد

سرشک دیده ز ما بر کنار خواهد ماند

اساس عهد مودّت که در ازل رفتست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

نسیم باد صبا جان من فدای تو باد

بیا گرم خبری زان نگار خواهی داد

حدیث سوسن و گل با من شکسته مگوی

که بنده با گل رویش ز سوسنست آزاد

ز دست رفتم و در پا فتاد کار دلم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۲

 

ببوی زلف تو دادم دل شکسته بباد

بیا که جان عزیزم فدای بوی تو باد

ز دست ناله و آه سحر بفریادم

اگر نه صبر بفریاد من رسد فریاد

چو راز من بر هر کس روان فرو می خواند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

کسی کزان سر زلف دو تا نمی ترسد

معّینست که از اژدها نمی ترسد

مرا ز طعن ملامت گران مترسانید

که برگ بید ز باد هوا نمی ترسد

مریض شوق ز تیر ستم نمی رنجد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

چو مطربان سحر چنگ در رباب زنند

صبوحیان نفس از آتش مذاب زنند

بتاب سینه چراغ فلک بر افروزند

ز آب دیده نمک بر دل کباب زنند

چو آفتاب ز جیب افق برآرد سر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۳

 

نسیم باد صبا چون ز بوستان آید

مرا ز نکهت او بوی دوستان آید

برون دود زره دیده اشک گرم روم

ز بسکه از دل پر خون من بجان آید

قلم چه شرح دهد زانک داستان فراق

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۶

 

چون هست قرب حقیقی چه غم ز بعد مزار

نظر بقربت یارست نی بقرب دیار

چو زائران حرم را وصال روحانیست

تفاوتی نکند از دنوّ و بعد مزار

رسید عمر بپایان و داستان فراق

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۱

 

زهی گرفته خور از طلعت تو فال جمال

نشانده قدّ تو در باغ جان نهال جمال

نوشته منشی دوان صنع لم یزلی

بمشک بر ورق لاله ات مثال جمال

خیال روی تو تا دیده ام نمی رودم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۳

 

دارم مرید مرا دست و دیده رهبر دل

سرم فدای خیال و خیال در سر دل

کمند زلف ترا گر رسن دراز آمد

در آن مپیچ که دارد گذر بچنبر دل

دلم چگونه نماید قرار در صفت عشق

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

سپیده دم که بر آمد خروش بانگ رحیل

برفت پیش سرشک من آب دجله و نیل

جهان ز گریه ام از آب گشت مالامال

ز سوز سینه ام آتش گرفت میلامیل

هلاک من چون بوقت وداع خواهد بود

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

مگر که صبح من امشب اسیر گشت بشام

وگرنه رخ بنمودی ز چرخ آینه فام

مگر ستاره ی بام از شرف بزیر افتاد

وگرنه پرده برافکندی از دریچه ی بام

خروس پرده سرا امشب ازچه دم دربست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۷

 

کی آمدی ز تتارای صبای مشک نسیم

بیا بیا که خوشت باد ای نسیم شمیم

دگر مگوی حدیث از نعیم و ناز بهشت

بهشت منزل یارست و وصل یار نعیم

چو روز حشر مرا از لحد بر انگیزند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸

 

نسیم باد بهاری وزید خیز ندیم

بیار باده که جان تازه می شود ز نسیم

مریض شوق نباشد ز درد عشقش باک

قتیل عشق نباشد ز تیغ تیزش بیم

گر از بهشت نگارم عنان بگرداند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۳

 

ز باد نکهت زلف دو تات می جوئیم

ز باده ذوق لب جان فزات می جوئیم

نسیم گلشن فردوس و آب چشمه ی خضر

بخاک پات که از خاک پات می جوئیم

بجست و جوی تو عمریکه نگذرد با دست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۶

 

گهیکه جان رود از چشم ناتوان بیرون

گمان مبر که رود مهر او ز جان بیرون

ندانم آن بت کافر نژاد یغمائی

کی آمدست زاردوی ایلخان بیرون

در آن میان دل شوریده حال من گمشد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸

 

بعقل کی متصوّر شود فنون جنون

که عقل عین جنونست و الجنون فنون

ز عقل بگذر و مجنون زلف لیلی شو

که کلّ عقل عقیله ست و عقل کلّ جنون

بنور مهر بیارا درون منظر دل

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۳
۴
۵
۶
۷
۹
sunny dark_mode