گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۶

 

چه دولت است نشاط تجدد اندوزی

دماغ اگر نشود کهنه از نو آموزی

نعیم و خلد برین‌ گرد خوان استعداد

قناعت است ولی تا کرا شود روزی

به نور فطرت ازین مهر و مه چه افزاید

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱۸

 

چه غافلی ‌که ز من نام دوست می‌پرسی

سراغ او هم از آنکس‌ که اوست می‌پرسی

چه ممکن‌ست رسیدن به فهم یکتایی

چنین‌که مسئلهٔ مغز و پوست می‌پرسی

ز رسم معبد دل غافلی‌ کز اهل حضور

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۵۳

 

چو من به دامگه عبرت او فتاده‌ کمی

قفس شکستهٔ بی بال دانه در عدمی

نفس به‌کسوت سیماب مضطرم دارد

نه آشنای راحت و، نه اتفاق رمی

مپرس از خط تسلیم مکتب نیرنگ

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۷

 

درین حدیقه‌ نه‌ای قدردان حیرانی

به شوخی مژه ترسم ورق بگردانی

به‌کار عشق نظرکن شکست دل درباب

ز موج سیل عیانست حسن حیرانی

صداع هستی ما را علاج تسلیم است

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۶۸

 

ز بسکه‌کرد قصور نگاه مژگانی

به خود شناسی ما ختم شد خدا دانی

شرر گل است خزان و بهار امکانی

ندارد آنهمه فرصت که رنگ گردانی

ز خود بر آمدگان شوکتی دگر دارند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۰

 

ز دستگاه مبر زحمت گرانجانی

مکش روانی از آب ‌گهر به غلتانی

خوش آن نفس‌که چو معنی رسد به عریانی

چو بوی ‌گل ز بهارش لباس پوشانی

به نظم و نثر مناز از لطافت تقریر

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۵

 

مباش سایه صفت مردهٔ تن آسانی

دلت فسرده مبادا به خود فرومانی

فریب حاصل جمعیتی به مزرع وهم

چو خوشه از گره‌ کاکل پریشانی

چو گل مباش هوس غرهٔ فسون طرب

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷۶

 

نشد حجاب خیالم غبار جسمانی

حباب رانه ز پیراهن است عریانی

جز اینقدر نشد از سرنوشت من ظاهر

که سجده می‌چکدم چون نگین ز پیشانی

چو شمع دام امید است سعی پروازم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۸

 

ز خویش رفته‌ام اما نرفته‌ام جایی

غبار راه توام تا کی‌ام زنی پایی

تحیر تو ز فکر دو عالمم پرداخت

به جلوه‌ات‌که نه دین دارم و نه دنیایی

نشسته‌ام به ادبگاه مکتب تحقیق

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۶

 

به عجز کوش ز نشو و نما چه می‌جویی

به خاک ریشهٔ توست از هوا چه می‌جویی

دل گداخته اکسیر بی‌نیازی‌هاست

گداز درد طلب‌، کیمیا چه می‌جویی

سراغ قافلهٔ عمر سخت ناپیداست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۲۷

 

چو محو عشق شدی رهنما چه می‌جویی

به بحر غوطه زدی ناخدا چه می‌جویی

متاع خانه آیینه حیرت است اینجا

تو دیگر از دل بیمدعا چه می‌جویی

عصا ز دست تو انگشت رهنما دارد

[...]

بیدل دهلوی
 
 
۱
۱۲
۱۳
۱۴
sunny dark_mode