گنجور

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸

 

نگارا شبی همنشین باش با من

چو بخت مساعد قرین باش با من

ز رفعت مه آسمانی زمانی زمانی

نشسته به روی زمین باش با من

ز اندوه هجران حزین است جانم

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

چه کاریست خوش دل به جانان سپردن

چو افتد به جان کار دل جان سپردن

به هرگام دشواریی پیشت آید

نشاید ره عشق آسان سپردن

چون آن کافر آید به یغما چه چاره

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۹

 

بود جمله لطف آن زنخدان ساده

ولی باشد آن غبغب از وی زیاده

نه غبغب بلورینه جامیست گویی

نهاده در او سیبی ازسیم ساده

همانا کزان عارض آب لطافت

[...]

جامی
 

جامی » بهارستان » روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) » بخش ۱۱

 

چو روباه در بیشه شیر باشد

زید ایمن از زخم چنگال گرگان

ز بیداد خردان امان یابد آن کس

که گیرد وطن در جوار بزرگان

جامی
 

جامی » بهارستان » خاتمهٔ کتاب

 

تک و پوی خامه درین طرفه نامه

که جامی بدو کرد طبع آزمایی

به وقتی شد آخر که تاریخ هجرت

شود نهصد ار هشت بر وی فزایی

جامی
 

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴ - مخترع

 

بود گرچه جام می لاله‌گون تلخ

ولی جام هجرست از وی فزون تلخ

گر این هر دو تلخ است لیکن به اغیار

بود یار می خوردن از حد برون تلخ

ز هجران بدانگونه تلخست عمرم

[...]

امیرعلیشیر نوایی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹۱

 

مه من که هرگز گزندت نه بینم

فراق توام سوخت چندت نه بینم

بصد سر و نازم اگر دیده افتد

یکی همچو قد بلندت نه بینم

به پایت چه ریزم که چیزی ندارم

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - مناجات و توسل بمحد و آل محمد (ص)

 

الهی بسر دفتر حکمت الله

بنی آدم ایینه قدرت الله

الهی بشمع جمال محمد

که بر غیر زد آتش غیرت الله

الهی بنور علی آنکه افراخت

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۶ - تاریخ وفات سلطان خلیل

 

مکن تکیه بر مسند عمر فانی

که سر رشته عمر بر بیوفایی است

نگه کن بسلطان خلیل سرافراز

که چون غرقه در خون ز تیغ جدایی است

بفرمان شاهی فدا کرد جان را

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۹ - تاریخ ولادت فرزند حبیب الله

 

محبا حبیب الله آن مظهر لطف

سپهر شرف آفتاب سعادت

ز غیبش خدا داد مولودی الحق

که آفاق روشن شد از آن ولادت

کمال سعادت بود ظاهر از وی

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۱۰ - تاریخ وفات میر محمود

 

گل باغ دل میر محمود محروم

که نخل قدش مرگ برکند از بیخ

به بیمثلیش این دلیلی تمامست

که شد میر محمود بی‌مثل تاریخ

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۴۴ - شمس

 

گمان نیست بعد از کمند تو رستن

که خواهند مردم یکی جا نشستن

اهلی شیرازی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

ز زلف تو جان چون شود فارغ آیند

که هر رشته‌ای بر رشته‌ای هست پیوند

به تیری ز مژگان نواز این دلم را

از آن چشم سحار این جور تا چند

شکر گر مکرر کند نام خود را

[...]

شاهدی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷

 

چو چشم تو من فتنه جویی ندارم

چو زلف تو آشفته خویی ندارم

چنان کرد عشقت مرا پیش مردم

که جز اشک خود آب رویی ندارم

ز اشکم به هر سو روان گشته جویی

[...]

شاهدی
 

شاهدی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

اگر از دهان تو زد لاف پسته

نرنجی که آید به خدمت شکسته

و گر دم زد از جعد زلفت بنفشه

بیارند پیش تواش دست بسته

به رقص ایم از شادمانی در آن دم

[...]

شاهدی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۵

 

دلم رفت و جان حزین هم نماند

ز عمر اندکی ماند و این هم نماند

سرم خاک آن در شد و زود باشد

که گردش بروی زمین هم نماند

نشسته بخون مردم چشم، دانم

[...]

هلالی جغتایی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۹

 

اگر چون تو سروی ز جایی برآید

شود رستخیز و بلایی برآید

خدا را، لب خود بدشنام بگشا

که از هر زبانی دعایی برآید

تو سلطان حسنی و عالم گدایت

[...]

هلالی جغتایی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۳۲

 

بر آنم که از دلبران بر کنم دل

نه سهل است کار چنین رب سهل

تو توفیق ترک هوا بخش یارب

که این شیوه آسان نماییست مشکل

دلا تا بکی سازد از ساده لوحی

[...]

فضولی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

چو از غم کنم چاک پیراهنم را

ز مردم کند اشک پنهان تنم را

چه سان با قد خم کنم عزم کویش

گرفتست خار مژه دامنم را

غمت دانه ها می فشاند ز چشمم

[...]

فضولی
 
 
۱
۲۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۳۹
sunny dark_mode