فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۷
ستاره شمر گفت بهرام را
که در چارشنبه مزن گام را
اگر زین به پیچی گزند آیدت
همه کار ناسودمند آیدت
یکی باغ بد در میان سپاه
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۸
برآشفت بهرام و شد شوخ چشم
زگفتار پرموده آمد بخشم
بتندیش یک تازیانه بزد
بران سان که از ناسزایان سزد
ببستند هم در زمان پای اوی
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۹
ازان دشت بهرام یل بنگرید
یکی کاخ پرمایه آمد پدید
بران کاخ بنهاد بهرام روی
همان گور پیش اندرون راه جوی
همیراند تا پیش آن کاخ اسب
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی هرمزد دوازده سال بود » بخش ۱۰
چوگودرز وچون رستم پهلوان
بکردند رنجه برین بر روان
ازان پس کجا شد بهاماوران
ببستند پایش ببند گران
کس آهنگ این تخت شاهی نکرد
[...]
فردوسی » هجونامه (منتسب)
ایا شاه محمود کشورگشای
ز کس گر نترسی بترس از خدای
گر ایدون که گیتی به شاهی تو راست
نگویی که این خیره گفتن چراست
که بددین و بدکیش خوانی مرا
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۲
چو خورشید تیغ از میان برکشید
شب تیره گشت از جهان ناپدید
تبیره برآمد ز درگاه شاه
به سر برنهادند گردان کلاه
چو طوس و چو گودرز و گیو دلیر
[...]
فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیخسرو شصت سال بود » بخش ۳
بگشت اندرین نیز گردان سپهر
چو از خوشه خورشید بنمود چهر
ز پهلو همه موبدانرا بخواند
سخنهای بایسته چندی براند
دو هفته در بار دادن ببست
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۲
چو خورشید بنمود بالای خویش
نشست از بر تند بالای خویش
بزیر اندر آورد برج بره
چنین تا زمین زرد شد یکسره
تبیره برآمد ز درگاه طوس
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۳
سپهبد بشد تیز و برگشت شاه
سوی کاخ با رستم و با سپاه
یکی مجلس آراست با پیلتن
رد و موبد و خسرو رای زن
فراوان سخن گفت ز افراسیاب
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۴
پس آگاهی آمد بنزد فرود
که شد روی خورشید تابان کبود
ز نعل ستوران وز پای پیل
جهان شد بکردار دریای نیل
چو بشنید ناکار دیده جوان
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۵
سواران رسیدند بر تیغ کوه
سپاه اندر آمد گروها گروه
سپردار با نیزهور سی هزار
همه رزمجوی از در کارزار
سوار و پیاده بزرین کمر
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۶
چو ایرانیان از بر کوهسار
بدیدند جای فرود و تخوار
برآشفت ازیشان سپهدار طوس
فروداشت بر جای پیلان و کوس
چنین گفت کز لشکر نامدار
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۷
چو بهرام برگشت با طوس گفت
که با جان پاکت خرد باد جفت
بدان کان فرودست فرزند شاه
سیاوش که شد کشته بر بی گناه
نمود آن نشانی که اندر نژاد
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۸
وزان پس چنین گفت با سرکشان
که ای نامداران گردنکشان
یکی نامور خواهم و نامجوی
کز ایدر نهد سوی آن ترک روی
سرش را ببرد بخنجر ز تن
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۹
چنین گفت پس پهلوان با زرسپ
که بفروز دل را چو آذرگشسپ
سلیح سواران جنگی بپوش
بجان و تن خویشتن دار گوش
تو خواهی مگر کین آن نامدار
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۰
تخوار سراینده گفت آن زمان
که آمد بر کوه کوهی دمان
سپهدار طوسست کامد بجنگ
نتابی تو با کار دیده نهنگ
برو تا در دژ ببندیم سخت
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۱
فرود جوان را دژ آباد بود
بدژ درپرستنده هفتاد بود
همه ماهرویان بباره بدند
چو دیبای چینی نظاره بدند
ازان بازگشتن فرود جوان
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۲
همی گفت و جوشن همی بست گرم
همی بر تنش بر بدرید چرم
نشست از بر اژدهای دژم
خرامان بیامد براه چرم
فرود سیاوش چو او را بدید
[...]
فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱۳
چنین گفت شاه جوان با تخوار
که آمد بنوی یکی نامدار
نگه کن ببین تا ورا نام چیست
بدین مرد جنگی که خواهد گریست
بخسرو تخوار سراینده گفت
[...]