گنجور

ظهیر فاریابی » قصاید » شمارهٔ ۵۳

 

هوالعید یسقی بکاس المدام

هنیئالمن فاق کل الانام

شهنشاه اعظم قزل ارسلان

که از عدل او یافت گیتی نظام

جهان داوری کاب شمشیر او

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۴۷

 

مرا جان و دل نزد آن سرکش است

که جان بوسه بر خنجرش می‌دهد

ز سرگشتگی دان تو این دردسر

که گردون بد اخترش می‌دهد

چو درد سر خلق او می‌کشد

[...]

ظهیر فاریابی
 

ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۳

 

بزرگ جهان! گر توانستمی

به جان خاک صدر تو بخریدمی

بپرسیدمت در چنین عارضه

وگر روی بودی نپرسیدمی

تو دانی که گر وصل ممکن بدی

[...]

ظهیر فاریابی
 
 
sunny dark_mode