گنجور

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۱ - نامه نوشتن سام به فغفور چین

 

چنین گفت گوینده داستان

که برگفت از گفته باستان

که چون سام سالار ایران زمین

دگر باره زد خیمه بر دشت چین

بفرمود کآمد به پیشش دبیر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۲ - آمدن فرهنگ دیو و کشتن سهلان و بردن قمرتاش را

 

دگر ره چو فرهنگ با زور و چنگ

درآمد به خرگه بسان پلنگ

چو سهلان ورا دید از آن بردمید

بزد دست و شمشیر کین برکشید

یکی حمله آورد و بر شد غریو

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۳ - خبردار شدن سام از آمدن نهنکال

 

از آن رو سوی سام شد آگهی

دگر پیش تسلیم با فرهی

که آمد نهنکال همچون نهنگ

به پیکار تو تیز کرده دو چنگ

فرستاد فغفور چینش به کین

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۴ - لشکر کشیدن فغفور به جنگ سام

 

سپیده غو نای و آواز کوس

برآمد که گردون بشد سندروس

چو طاووس خورشید پر برکشید

ز آفاق شد زاغ شب ناپدید

برآورد عنقای خور بال و پر

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۵ - نشستن سام بر تخت فغفور شاه چین

 

سرای تذروان فرخنده کام

بدین گونه گفتند از کار سام

که از آبگین چون مگس دور شد

به بوی عسل دفع زنبور شد

جنیبت برون برد از آن رزمگاه

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۶ - دامادی سام نیرم با پری‌دخت و شب زفاف

 

سراینده مرغان بستان سرای

ازین گونه گشتند دستان سرای

که چون سام نیرم علم برکشید

می روشن از ساغر زر کشید

رخ آورد چون شاه خاور به چین

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۷ - زفاف نمودن سام با پری‌دخت و مجلس آراستن به روی او

 

چو بگذشت پاسی از آن تیره شب

ز گردش همان جانش آمد به لب

به پا خاست آن لحظه فرخنده سام

به نزد پری‌دخت آمد به کام

چو مه طالع از برج نیک‌اختری

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۸ - در بیان مجلس آراستن سام نریمان و آوردن قمرتاش را و بر تخت نشاندن و خود رفتن به طرف خاورزمین

 

درا ای سهیل یمانی به برج

برا ای عقیق یمانی به درج

گذر کن ز معموره آب و گل

سفر کن به معموره جان و دل

قلم در قلم حرف افلاک کش

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۰۹ - رفتن سام به ایران وبر تخت نشاندن قلوش را در خاور زمین و استقبال نمودن منوچهر شاه، سام نریمان

 

ز پیر خردمند موبدنژاد

شنیدم که روز دگر بامداد

چو رخشنده شد صبح گیتی فروز

سر از چادر شب برون کرد روز

شب‌آهنگ بر زد سر از راه بام

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۱۰ - آوردن ابرها را در برابر منوچهر شاه

 

برفت و بیاورد آن اژدها

شهنشه نگه کرد بر ابرها

یکی دیو دیدش چو البرز کوه

که بودی زمین زیر پایش ستوه

منوچهر گفتا که ای پرگزند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » سام نامه - سراینده نامعلوم منسوب به خواجو » بخش ۲۱۱ - پایان کتاب خواجو در حالت خود گوید

 

چنین است آئین گردان سپهر

که گاهیش کینه بود گاه مهر

قراری ندارد جهان با کسی

که باشد جهان را جهانجو بسی

که گه سور و گه درد و گه ماتم است

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۹۴

 

گر از جور جانان ننالی رواست

که دردی که از دوست باشد دواست

چه بویست کارام دل می برد

مگر بوی زلف دلارام ماست

عجب دارم از جعد مشکین او

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

چو حرفی بخوانی ز طومار عشق

شود منکشف بر تو اسرار عشق

بیار آب حسرت که جز سیم اشک

روان نیست نقدی ببازار عشق

نشانم ز کنج صوامع مجوی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

 

خوشا کشته بر طرف میدان او

بخون غرقه در پای یکران او

خدنگی که گردد ز شستش رها

کنم دیده را جای پیکان او

بشمشیر کشتن چه حاجت که صید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

رخ دل فروز تو ماهی خوشست

خط عنبرینت سیاهی خوشست

شب گیسویت هست سال دراز

ولی روز روی تو ماهی خوشست

از آن چین زلف تو شد جای دل

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

چو سرچشمه ی چشم من دیده است

لب غنچه بر چشمه خندیده است

بدان وجهم از دیده خون می رود

که از روی خوب تو ببریده است

چرا کینه ورزی کنون با کسی

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

چو آن فتنه از خواب سر برگرفت

صراحی طلب کرد و ساغر گرفت

سمن قرطه ی فستقی چاک زد

چو او پرنیان در صنوبر گرفت

بنفشه ببرک سمن برشکست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

حذر کن ز یاری که یاریش نیست

بشو دست از آنکو نگاریش نیست

چه ذوقش بود بلبل ار در چمن

گلی دارد و گلعذاریش نیست

خرد راستی را نهالی خوشست

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۰

 

چو نام تو در نامه ئی دیده ام

بنامت که بر دیده مالیده ام

بیاد زمین بوس درگاه تو

سراپای آن نامه بوسیده ام

زنام تو وان نامه ی نامدار

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۹

 

سلامی بجانان فرستاده ام

بآرام دل جان فرستاده ام

زهی شوخ چشمی که من کرده ام

که جان را بجانان فرستاده ام

شکسته گیاهی من خشک مغز

[...]

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۹
۱۰
۱۱
۱۲
sunny dark_mode