گنجور

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۲۱

 

روی ناشسته چو ماهش نگرید

چشم بی‌سرمهٔ سیاهش نگرید

بر سر سرو ملایم حرکات

جنبش پر کلاهش نگرید

نگهش با من و رویش با غیر

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۴

 

ای به من صدق و صفای تو دروغ

مهر من راست وفای تو دروغ

نالش غیر ز جور تو غلط

بر زبانش گله‌های تو دروغ

چند گویم به هوس با دل خویش

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۳۱

 

به فنا بنده رهی می‌دانم

ره به آرام‌گهی می‌دانم

سیهم روی اگر جز رخ تو

آفتابی و مهی می‌دانم

دارد آن بت مژه چندان که درو

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۲ - ایضا در مرثیه

 

قاضی آن عالم اسرار قدر

که خرد خواندیش استاد عقول

یعنی آن مفتی احکام نبی

کز ره صدق نمی‌کرد عدول

آن که کلک دو زبانش بودی

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۷۰ - قطعه

 

وقت آن شد که به شمشیر زبان

جدل آغازم و کارت سازم

نقد عزت که نه شایستهٔ توست

از تو بستانم و کارت سازم

هر لباسی که بدوزم از هجو

[...]

محتشم کاشانی
 
 
sunny dark_mode