گنجور

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۵ - وله ایضا

 

ای ترا جمع گشته در ره آز

همّت کوته و امید دراز

همه دندان ز حرص همچون سیر

همه مغز تو پوست همچو پیاز

ندهی خر بزاهدان لیکن

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۱۶ - ایضا له

 

ای ضمیر تو غیب را جاسوس

وی تو مسعود و دشمنت منحوس

مدّتی رفت تا مرا کرمت

نه ز مطعوم داد و نه ملبوس

کرده یی حبس رسم من بی جرم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۲۰ - ایضا له

 

ای بزرگی که ریش قهر ترا

نتوان داشت التیام طمع

نظرش بر عبادت و خط تست

هر که دارد شکر ز شام طمع

هر گه از دور بینیم گویی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۲۳ - ایضا له

 

هیچ حاصل ز فضل و دانش نیست

اندرین روزگار بی حاصل

کلک را گو برو به اب سیاه

تو و آن کو به فضل شد مایل

گر شود تیر جعبۀ مریّخ

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۲۵ - ایضا له

 

ای جبین تو مطلع اقبال

وی جناب تو مقصد آمال

بنده را رسمکیست بر دیوان

رسمکی افت خیز و حال بحال

داشتم پار روزة حرمان

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۲۶ - ایضا له

 

بنده ات بود گرسنه پیرار

پار زن کرد و بچّه زاد امسال

لاجرم از نوایب حدثان

تیره دارد چو خال صورت حال

مثل بنده اندرین حالت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۲۹ - ایضا له

 

دو نشان ماند از مروّت و بس

اندرین روزگار یکسر بخل

این یکی در عمامه ها تشویش

وان دگر موافقت در بخل

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۳۰ - وله ایضا

 

دی در اسباب سیّدالوزرا

که قیاسش نداند الّا عقل

با خود اندر شدم به اندیشه

تا برآورد سر بسودا عقل

چون همه یک بیک چنان دیدم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۳۱ - این قطعه در مدح ملک السّیادة و النّقابه سیّد مجدالدّین گوید

 

زندگانیّ مجلس عالی

باد چون مدّت زمانه طویل

مجد دین سیّد اجل که دهد

جود دست تو بحر را تخجیل

ای از آن خاندان که از شرفش

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۳۲ - ایضا له

 

قطعه ای نزد تو فرستادم

التماسی در آن حقیر و قلیل

التماسم نداشتی مبذول

تا تو گشتی خفیف و بنده ثقیل

قطعه یی بس مبارکست الحق

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۳۴ - ایضا له

 

شعر کی نزد تو فرستادم

لطفکی نیز کرده با آن ضم

التماسی حقیر کرده در و

که نیرزید پای مرد قلم

التفاتی بدان نفرمودی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۴۳ - ایضا له

 

گر عزیزست سیم بر مردم

هست از وی عزیز تر مردم

چشم از آن بر سر آمد از همه تن

که ورا هست در نظر مردم

چشم نرگس اگر توانستی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۵۱ - وله ایضا

 

سرورا من بفّر دولت تو

خواجۀ چرخ را غلام کنم

دست اگر در زنم به فتراکت

بر سر آسمان لگام کنم

سایه ات گر مرا دهد نیرو

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۵۴ - ایضا له

 

من بی برگ از تو این یک بار

شاخ بی برگ و بار می خواهم

خرد و در هم شکسته بی سببی

دست و پایی هزار می خواهم

زان درختی که در زمستانها

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۵۵ - ایضاً له

 

ای بزرگی که کامرانی تو

از خدا بر دوام میخواهم

تا همه خواجه تاش من باشد

اخترانت غلام می خواهم

بختیان سپهر را هر هفت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۵۶ - وله ایضا

 

من که در خانه منزوی شده ام

عذر خویش از گناه می خواهم

دست از خواستن بداشته ام

که نه مال و نه جاه می خواهم

نه اگر زین شکسته تر باشم

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۶۱ - این قطعه در مدح صدر جمال الدّین گوید و او را وسیلت بخدمت شمس الدّین خوارزمی کند

 

مجلس محترم جما الدّین

ای هنر او شمایل تو بیان

چون تویی پایمرد اهل هنر

کار کی کن مرا اگر بنوان

راوی شعر من تو بو دستی

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۶۴ - وله ایضا

 

گشت یکباره حضرت خواجه

مجمع ناکسان و بی هنران

روز بازار فضل بود و شدست

جای بازاریان و برزگران

خیمۀ او مگر ز پاردمست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۷۴ - وله ایضا

 

آه از این زندگیّ ناخوش من

وز دل و خاطر مشوّش من

سپر زخم حادثات شدست

دل پر تیر همچو ترکش من

در همه عصر خویش نشنیدست

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۷۵ - وله ایضا

 

مژده کاقبال تو ز ناگه داد

ش نیک در خور دشمن

شد بریده ز آستانۀ تو

پای احداث چون سر دشمن

دست بر گرامیت بر داشت

[...]

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۵
۶
۷
۸
۹
sunny dark_mode