گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۴

 

هرچه او می دهد همه داده است

دادهٔ او مگو که بیداد است

ای خوشا وقت عاشقی که مدام

بر در میفروش افتاده است

بزم عشقست و عاشقان سرمست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶

 

دل ما در هوای الوند است

در سر زلف یار دربند است

خواجه تبریزی است و در قره باع

شاه سروان امیر در بند است

یار بلخی ما ز تربت رفت

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۸

 

عاشقانه به عشق او سرمست

جان و دل داده ایم ما از دست

آنچنان واله ایم و آشفته

که ندانیم نیست را از هست

تا که مائی ازین میان برخاست

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۹

 

نوش بادا مرا شراب الست

که از آن باده گشته ام سرمست

در دلم عشق و در نظر ساقی

در سرم ذوق و جام می بر دست

پرده از دل گشود شاهد غیب

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰

 

از خرابات می رسم سرمست

فارغ از نیست ایمنم از هست

عین ما را به عین ما بیند

هرکه در بحر ما به ما پیوست

ننگ و نام نکو به دست آورد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲

 

منم آن رند عاشق سرمست

که می عشق می خورم پیوست

در خرابات عشق مست و خراب

دست در دست شاهد سرمست

در دلم عشق و در سرم سود است

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۲

 

سر درین راه عشق دردسر است

بگذر از سر که کار معتبر است

سر موئی حجاب اگر باقی است

بتراشش چه جای ریش و سرست

سر بنه زیر پا و دستش گیر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۰

 

ملک جان در ولایتی دگر است

تخت دل در حمایتی دگراست

قول مستانه ای که ما گوئیم

بشنو او را حلاوتی دگر است

دلبران در جهان فراوانند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۵

 

نور دل ماه ، نور عشق است

جان عاشق مسخر عشقست

در طریقی که نیست پایانش

عاشقی جو که رهبر عشقست

پادشاهی صورت و معنی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱

 

چشمهٔ چشم ما پر آب خوش است

سر آبی در این سراب خوش است

در ضمیر منیر هر ذره

دیدن نور آفتاب خوش است

جامی از می بگیر و پر می کن

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۰

 

بی نوائی نوای درویش است

دُرد دردش دوای درویش است

چشم درویش هر چه می نگرد

جام گیتی نمای درویش است

نیست بیگانه از خدا به خدا

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۲

 

دل سرمست ما ز جان بگذشت

آن معانی ازین بیان بگذشت

در خرابات عشق می گردید

لامکان یافت از مکان بگذشت

دنیی و آخرت به هم بر زد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳

 

نعمت الله از این و آن بگذشت

وز خیالات انس و جان بگذشت

عمر او بود همچو آب حیات

خوش روان آمد و روان بگذشت

نود و چهار سال عمر وی است

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۴

 

رمضان آمد و روان بگذشت

بود ماهی به یک زمان بگذشت

گوئیا عمر بود زود برفت

تا که گفتم چنین چنان بگذشت

شب قدری به عارفان بنمود

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۵

 

دل ما از منی و ما بگذشت

پا نهاد از سر هوا بگذشت

مدتی دُرد درد دل نوشید

عاقبت درد و هم دوا بگذشت

از وجود و عدم خلاصی یافت

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷

 

آفتاب خوشی هویدا گشت

شب نهان شد چو روز پیدا گشت

چشم ما قطره قطره آب بریخت

جو به جو شد روان و دریا گشت

در هزار آینه یکی بنمود

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹

 

عشق مستست و عقل مخمور است

عاقل از عاشقی بسی دور است

ذوق مستی طلب کن از مستان

چه کنی همدمی که مخمور است

زاهد ار حال ما نمی داند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۰

 

عشق مستت و عقل مخمور است

عقل از ذوق عاشقان دور است

دیدهٔ مردم است از او روشن

نظری کن ببین که منظور است

نقد گنج وی است در دل ما

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۱

 

عشق مست است و عقل مخمور است

عاقل از ذوق عاشقان دور است

دل ما گنجخانهٔ عشق است

گنجخانه به کُنج معمور است

نظری کن که نزد اهل نظر

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۲

 

عشق مستست و عقل مخمور است

عاقل از ذوق عاشقان دور است

شادمانی جاودان دارد

به غم عشق هر که مسرور است

دل ما جان خود به جانان داد

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
۱
۲۲۱
۲۲۲
۲۲۳
۲۲۴
۲۲۵
۳۸۱
sunny dark_mode