گنجور

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۶ - مثنوی

 

اگر، ای آرزوی جان که تویی

باز بینم تو را چنان که تویی

شوم از قید جسم و جان فارغ

به تو مشغول وز جهان فارغ

گر تو روزی به گفتن سخنی

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۷ - غزل

 

سهل گفتی به ترک جان گفتن

من بدیدم، نمی‌توان گفتن

جان فرهاد خسته شیرین است

کی تواند به ترک جان گفتن؟

دوست می‌دارمت به بانگ بلند

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۸ - مثنوی

 

جز حدیث تو من نمی‌دانم

خامشی از سخن نمی‌دانم

در کمند غم تو پا بستم

وز می اشتیاق تو مستم

دیدهٔ ما، اگر چه بی‌نور است

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » فصل دهم » بخش ۹ - حکایت ماضیه

 

چون درآمد به شهر دوست فقیر

کرد اوصاف حسن او تقریر

اندر آمد به مسجد جامع

زو کرامات اولیا لامع

بعد از آن چون نماز جمعه بکرد

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » خاتمة‌الکتاب » بخش ۱ - سر آغاز

 

مرحبا! مرحبا! نسیم صبا

خبر از دوست چیست؟ باز نما

حال ما بین درین پریشانی

باز گو تا ازو چه می‌دانی؟

این چنینم هنوز بگذارد؟

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » خاتمة‌الکتاب » بخش ۲ - غزل

 

دل چو در دام عشق منظور است

دیده را جرم نیست، معذور است

ناظرم بر رخت به دیدهٔ جان

گرچه از چشم ظاهرم دور است

از شراب الست روز وصال

[...]

عراقی
 

عراقی » عشاق‌نامه » خاتمة‌الکتاب » بخش ۳ - مثنوی

 

از تو مهرم چو در نهاد بود

من کیم؟ تا مرا مراد بود ؟

جز مرادت مرا مرادی نیست

غیر ازین خاطری و یادی نیست

هرکه او در غم تو دل بنهاد

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴

 

گرچه بیماری ای نسیم سحر

خبر من به مولتان برسان

ورچه در خورد نیست خدمت من

به بزرگان خرده‌دان برسان

به زبانی که بی‌دلان گویند

[...]

عراقی
 

عراقی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸

 

راحت دوستان عمادالدین

چون که امروز بهترک هستی

در کف محنت خودی امروز؟

یا نه از دست رنج وارستی

همچو ماهی بر آسمان نشاط

[...]

عراقی
 

عراقی » لمعات » بسم الله الرحمن الرحیم

 

عشق در پرده می‌نوازد ساز

عاشقی کو که بشنود آواز؟

هر نفس پرده‌ایدگر سازد

هر زمان زخمه‌ایکند آغاز

همه عالم صداینغمه اوست

[...]

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ دوم

 

چتر برداشت و برکشید علم

تا بهم بر زند وجودو عدم

بی‌قراری عشق شورانگیز

شر و شوری فکند در عالم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ دوم

 

پرده حسن او چو پیدا شد

عالم اندر نفس هویدا شد

وام کرد از جمال او نظری

حسن رویش بدید وشیدا شد

عاریت بستد از لبش شکری

[...]

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ دوم

 

از صفای می و لطافت جام

در هم آمیخت رنگ جام و مدام

همه جام است و نیست گوئی می

یا مدام است و نیست گوئی جام

تا هوا رنگ آفتاب گرفت

[...]

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ سوم

 

همه خواهی که باشی، ‌ای اوباش

رو به نزدیک خویش هیچ مباش

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ چهارم

 

غیرتش غیر در جهان نگذاشت

لاجرم عین جمله اشیا شد

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ پنجم

 

در هر آیینه روی دیگرگون

می‌نماید جمال او هر دم

گه برآید به کسوت حوّا

گه نماید به صورت آدم

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ پنجم

 

عباراتنا شتّی و حسنک واحد

وکلُّ إلی ذاک الجمال یشیر

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ ششم

 

عشق مشاطه‌ایست رنگ آمیز

که حقیقت کند برنگ مجاز

تا بدام آورد دل محمود

بطرازد بشانه زلف ایاز

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

این چنین عاشقی که می‌شنوی

در همه آفاق گردش نیست

عراقی
 

عراقی » لمعات » لمعۀ هفتم

 

مرد عشق تو هم توئی، که توئی

دایماً بر جمال خود نگران

عراقی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
sunny dark_mode