مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۱
عشق جانان مرا ز جان ببرید
جان به عشق اندرون ز خود برهید
زانک جان محدثست و عشق قدیم
هرگز این در وجود آن نرسید
عشق جانان چو سنگ مغناطیس
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹۲
خسروانی که فتنهای چینید
فتنه برخاست هیچ ننشینید
هم شما هم شما که زیبایید
هم شما هم شما که شیرینید
همچو عنبر حمایلیم همه
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۶
مطرب عاشقان بجنبان تار
بزن آتش به مؤمن و کفار
مصلحت نیست عشق را خمشی
پرده از روی مصلحت بردار
تا بنگریست طفل گهواره
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۷
گر تو خواهی وطن پر از دلدار
خانه را رو تهی کن از اغیار
ور تو خواهی سماع را گیرا
دور دارش ز دیده انکار
هر که او را سماع مست نکرد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۸
رحم بر یار کی کند هم یار
آه بیمار کی شنود بیمار
اشکهای بهار مشفق کو
تا ز گل پر کنند دامن خار
اکثروا ذکر هادم اللذات
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵۹
عشق جانست عشق تو جانتر
لطف درمان و از تو درمانتر
کافریهای زلف کافر تو
گشته ز ایمان جمله ایمانتر
جان سپردن به عشق آسانست
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۰
روی بنما به ما مکن مستور
ای به هفت آسمان چو مه مشهور
ما یکی جمع عاشقان ز هوس
آمدیم از سفر ز راهی دور
ای که در عین جان خود داری
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۱
مطربا عیش و نوش از سر گیر
یک دو ابریشمک فروتر گیر
ننگ بگذار و با حریف بساز
جنگ بگذار جام و ساغر گیر
لطف گل بین و جرم خار مبین
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۲
مطربا عشقبازی از سر گیر
یک دو ابریشمک فروتر گیر
چونک در چرخ آردت باده
خانه بر بام چرخ اخضر گیر
ملک مستی و بیخودی داری
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۳
عار بادا جهانیان را عار
از دو سه ماده ابله طرار
شکلک زاهدان ولی ز درون
لیس فی الدار سیدی دیار
به دو پول سیاه بتوان یافت
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶۴
خلق را زیر گنبد دوار
چشمها کور و دیدنی بسیار
جور او کش از آنک شورش دل
نور چشمست یا اولوالابصار
بر دو دیده نهم غمت کاین درد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۷۷
آفتابی برآمد از اسرار
جامه شویی کنیم صوفی وار
تن ما خرقه ایست پرتضریب
جان ما صوفییست معنی دار
خرقه پر ز بند روزی چند
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۰
مست گشتم ز ذوق دشنامش
یا رب آن می بهست یا جامش
طرب افزاترست از باده
آن سقطهای تلخ آشامش
بهر دانه نمیروم سوی دام
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۱
توبه من درست نیست خموش
من بیتوبه را به کس مفروش
بنده عیب ناک را بمران
رحمت خویش را از او بمپوش
تو سمیع ضمیر و فکری و ما
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۴
کل عقل بوصلکم مدهش
کل خد ببینکم مخدش
مست گشتم ز طعنه و لافش
دردیش خوشتر است یا صافش
بصر العقل من جلالتکم
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۰۰
عیسی روح گرسنهست چو زاغ
خر او میکند ز کنجد کاغ
چونک خر خورد جمله کنجد را
از چه روغن کشیم بهر چراغ
چونک خورشید سوی عقرب رفت
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۲
ای ظریف جهان سلام علیک
ای غریب زمان سلام علیک
ای سلام تو درنگنجیده
در خم آسمان سلام علیک
دی که بگذشت روی واپس کرد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲۳
ای ظریف جهان سلام علیک
ان دائی و صحتی بیدیک
داروی درد بنده چیست بگو
قبله لو رزقت من شفتیک
از تو آیم بر تو هم به نفیر
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۴
ایها النور فی الفؤاد تعال
غایه الجد و المراد تعال
انت تدری حیاتنا بیدیک
لا تضیق علی العباد تعال
ایها العشق ایها المعشوق
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۵۱
تشنه خویش کن مده آبم
عاشق خویش کن ببر خوابم
تا شب و روز در نماز آیم
ای خیال خوش تو محرابم
گر خیال تو در فنا یابم
[...]