گنجور

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۷۷

 

هرگناهی که خودکند جبری

همه را از خدای داند و بس

ور ازو خیری اتفاق افتد

برگشاید به شکر نفس نفس

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۸۲

 

هرکرا حسن اعتقادی هست

عذر منکر نمی کند خاموش

این مسلم بودکه خسرو را

عیب شیرین نمی‌رود درگوش

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۸۵

 

ای وزیری که صدر قدر ترا

هست نه خرگه بسیط بساط

تو مطاعی و کاینات مطیع

تو محیطیّ و روزگار محاط

قهر تو موجب ملال و محن

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۸۶

 

ای برادر گرت خطایی رفت

متمسک مشو به عذر دروغ

کان دروغت بود خطای دگر

که برد بار دیگر از تو فروغ

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۸۷

 

من همان رند و مست و بیباکم

که ندارم ز هر دو عالم باک

راستی را دو عالم ار اینست

باد بر فرق هر دو عالم خاک

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۹۰

 

ای ستمگر ستم مکن چندان

که به مظلوم کار گردد تنگ

زان حذرکن که آورد روزی

دامن عدل کردگار به چنگ

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۹۸

 

هرچه بر من زمانه گیرد تنگ

من ترا تنگتر به بر گیرم

گر به سر آیدم زمان بقا

از لقایت بقا ز سر گیرم

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۰

 

ای که جویی جمال شاهد جان

جان نهانست زیر پردهٔ جسم

این جهان و آنچه در جهان بینی

عدمی خودنماست همچو طلسم

یک معمّاست آنچه خوانی لفظ

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۴

 

دوستی گفت عیب من با غیر

من خود از عیب خود ابا نکنم

چون وی آهسته عیب من می‌گفت

من همش عیب برملا نکنم

گویدم گر هزار عیب دگر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۰۷

 

گل عزیزست هرکجا روید

خواه در راغ و خواه درگلشن

خار خوارست هرکجا باشد

خواه در باغ و خواه درگلخن

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۲

 

یک جهان تسلیم در یک پیرهن

یک فلک توحید در یک طیلسان

خلق او مستغنی از اوصاف خلق

خنجر خورشیدکی خواهد فسان

پرده‌پوشم به‌روی از اوصاف خویش

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۱۶

 

ای دل ار عشق یار می‌طلبی

نیستی جوی و ترک هستی کن

مست شو از شراب عشق الست

ترک هستی و درک مستی کن

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۲۰

 

صاحبا ای که در مدایح تو

گوی سبقت ربودم از اشباه

دل نمودم به خدمت تو یکی

پشت کردم به حضرت تو دو تاه

تا برآلاییم ز جود به سیم

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۲۱

 

داورا ای که خاک پای ترا

شاه انجم به دیدگان رفته

هفته‌ای می‌رودکه شاهد بخت

رخ به جلباب غصه بنهفته

زانکه مداح خود به مثقب فکر

[...]

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۲۵

 

هر که را نیم جو قناعت هست

از دو عالم ندارد اندیشه

یک شمر آب و یک بیابان مور

یک درم سنگ و یک جهان شیشه

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۲۹

 

دایماً چون دو دست اهل دعا

هر دو پایش بر آسمان بودی

غالباً جز به گاه وجد و سماع

کف پا بر زمین نمی‌سودی

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۳۱

 

عاقلا همنشین ساده مشو

که ز گفتار ساده بر نخوری

مرو ای دزد در سرای تهی

که از آن دستِ پُر برون نبری

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۳۳

 

گر هزار آستین برافشانی

ندهندت زیاده از روزی

آتش حرص را مزن دامن

که خود اندر میانه می‌سوزی

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۳۶

 

نفس با عقل آشنا نشود

زاع را نفرتست از طوطی

سفله راگر هزارگنج دهی

نشود رام جز که با لوطی

قاآنی
 

قاآنی » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷

 

چون زبان راز دل نمی‌داند

چیستش چاره غیر دلتنگی

چون نداند زبان رومی را

از حسد تنگدل شود زنگی

قاآنی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode