گنجور

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » تضمین » شمارهٔ ۱

 

بی طلب در نظر ‌نیاید یار

بی طرب برگ گل نماید خار

هست مقصود ما ازین گفتار

طلب ای عاشقان خوش رفتار

طرب ای نیکوان شیرین کار

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲ - کتب الی المرتضی الاعظم تاج الدولة و الدین الکاشی لتعویق جایزة

 

ای که گردون حسود جاه ترا

نه که خور هیچ خواب نیز نداد

دل مجروح دردمندش را

بجز از خون لعاب نیز نداد

خواجه جوهر برون ز انعامم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » قطعات » شمارهٔ ۲۰ - و له أیضاً

 

ای که رای تو در سیاهی شب

نایب شاه گنبد خضر است

از ضمیرت چگونه می خیزد

آب حیوان گر از سیاهی خاست

آفتابی تو روشنت گفتم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

ساقی سیمبر بیار شراب

مطرب خوش نوا بساز رباب

مست عشقیم عیب ما مکنید

فاتقوا الله یا اولی الالباب

عقل چون دید اهل میکده را

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

کارم از دست دل فرو بستست

عقلم از جام عشق سر مستست

زلف او در تکسّرست ولیک

دل شوریده حال من خستست

با دلم کس نمی کند پیوند

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

بر سر کوی عشق بازاریست

که رخی همچو زر بدیناریست

دل پر خون بسی بدست آید

زانک قصّاب کوچه دلداریست

نخرد پر خون بسی بدست آید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

مه چنین دلستان نمی افتد

سرو از اینسان روان نمی افتد

زان دهان نکته ئی نمی شنوم

که یقین در گمان نمی افتد

هیچ از او در میان نمی آید

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

مرغ در راه او پر اندازد

شمع در پای او سر اندازد

پسته ی شور شکر افشانش

شور در تنگ شکر اندازد

هر که چون افعیش کمر گیرد

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۵

 

بوستان جنّتست و سروم حور

تیره شب ظلمتست و ما هم نور

آب در پیش و ما چنین تشنه

باده در جام و ما چنین مخمور

دلبر از ما جدا و دل بر او

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۱

 

پیش عاقل نیاز چیست نماز

پیش عاشق نماز چیست نیاز

نغمه سازی بناله ی دلسوز

صبحدم می زد این غزل بر ساز

کای بدل پرده سوز شاهد روز

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۲

 

این غزل یک دو نوبت از سر سوز

بلبلی باز گفت در نوروز

کای گل تازه روی خندان لب

وی دلارای بوستان افروز

گر بدانستمی که فرقت تو

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۶

 

بفلک می رسد خروش خروس

بشنو آوای مرغ و ناله ی کوس

شد خروس سحر ترنّم ساز

در ده آن جام همچو چشم خروس

این تذروان نگر که در رفتار

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۹

 

دل گل زنده گردد از دم خم

گُل دل تازه گردد از نم خم

روح پاکست چشم عیسی جام

خون لعلست اشک مریم خم

تا شوی محرم حریم حرم

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۷

 

آفتابست یا ستاره ی بام

که پدید آمد از کناره ی بام

ماه در عقرب و قصب بر ماه

شام بر نیمروز و چین در شام

نام خالش مبر که وحشی را

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

ای لبت خنده بر شراب زده

چشم من بر رهت گلاب زده

شب مه پوش و ماه شب پوشت

طعنه بر ابر و آفتاب زده

هر شبی جاودان بابل را

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

هیچ شکّر چو آن دهان دیدی

هیچ تنگ شکر چنان دیدی

آن زمانت که در کنار آمد

جز کمر هیچ در میان دیدی

در چمن همچو شمع مجلس ما

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » ترجیعات » شمارهٔ ۱

 

ای غمت مرغ آشیانه‌ی دل

زلف و خال تو دام و دانه‌ی دل

نرگس نیمه مست مخمورت

باده‌نوش شرابخانه‌ی دل

با سر زلف تست پیوندش

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۳

 

سالکی را که دید پیوسته

اربعینی نشسته در عیدی

گفته شد نام ماهرخساری

که جهانرا بروی ما دیدی

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۴

 

آنک نبود غمش ز مثل منی

سر دستیست در میان زنی

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » سفریات » معمّیات » شمارهٔ ۱۱

 

آنچه ما راست بریمین و یسار

سر دستست و کاسه ی زانو

نام او گفته شد که زلف کژش

زنگبارست و خال و لب هندو

خواجوی کرمانی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode