گنجور

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » سایه آرمیده

 

لاله داغدیده را مانم

کشت آفت رسیده را مانم

دست تقدیر از تو دورم کرد

گل از شاخ چیده را مانم

نتوان بر گرفتنم از خاک

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » غزلها - جلد دوم » بی‌سرانجام

 

مرغ خونین ترانه را مانم

صید بی‌آب و دانه را مانم

آتشینم ولیک بی‌اثرم

ناله عاشقانه را مانم

نه سرانجامی و نه آرامی

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند تغزل » باده‌فروش

 

بنگر آن ماه‌روی باده‌فروش

غیرت آفتاب و غارت هوش

جام سیمین نهاده بر کف دست

زلف زرین فکنده بر سر دوش

غمزه‌اش راه دل زند که بیا

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۵ - ابنای روزگار

 

یاری از ناکسان امید مدار

ای که با خوی زشت یار نه‌ای

سگ‌دلان لقمه‌خوار یکدیگرند

خون خوری گر از آن شمار نه‌ای

همچو صبحت شود گریبان چاک

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۹ - رازداری

 

خویشتن‌داری و خموشی را

هوشمندان حصار جان دانند

گر زیان بینی از بیان بینی

ور زبون گردی از زبان دانند

راز دل پیش دوستان مگشای

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۶ - سایه اندوه

 

هرچه کمتر شود فروغ حیات

رنج را جان‌گدازتر بینی

سوی مغرب چو رو کند خورشید

سایه‌ها را درازتر بینی

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۱۹ - مطایبه (طبیب و بیطار)

 

عمری از جور چرخ مینارنگ

رنجه بودم، ز رنج بیماری

یافت آیینه وجودم زنگ

از جفای سپهر زنگاری

تار شد دیدگان روشن‌بین

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۴ - پند پیرانه

 

دوش چشمت به خواب غفلت بود

غافل از خویشتن، چو دوش مباش

چون شغالان به لانه‌ات تازند

کم ز مرغ ار نه‌ای، خموش مباش

می‌شوی سهم شعله، خار مشو

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۶ - دلدادگان من (اقتباس از ترانه‌های بیلیتس)

 

چون که دلداده نخستم، دید

ریخت در پای من، به دست امید

آتشین پاره‌های بی‌جاده

پربها رشته‌های مروارید

هریک از روشنی چو ماهی بود

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۲۷ - آتش

 

بی‌تو ای گل، در این شام تاری

دامنم پرگل از اشک و خون است

دیدگانم به شب‌زنده‌داری

خیره بر مجمری لاله‌گون است

من خموشم ز افسرده‌جانی

[...]

رهی معیری
 

رهی معیری » چند قطعه » قطعهٔ ۳۰ - نگاه سخن گو

 

گفتم: این چشم جاودانه تو

با که اسرار خویشتن گوید؟

وین سخن گو نگاه سحرآمیز

با کدام آشنا سخن گوید

گفت: با آن که آشنا سخنی

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode