حذرای عاقلان غافل وار

حذر ای جاهلان غفلت کار

زین گذرگاه دیو نفس شکر

زین بیابان غول روح شکار

زین سرای فریب و دار فنا

[...]

ای جمال تو رونق گلزار

بنده زلف تو نسیم بهار

زلف مشکین به گرد روی نکوت

چون بر اطراف آفتاب غبار

هر که او کوثر و بهشت ندید

[...]

الامان الامار جان جهان

در دل خاک تیره شد پنهان

گشت امن و امان نهان از چشم

تا نهان گشت شخص امن و امان

کاخ و یوان کنید پر آتش

[...]

زندگانی شهریار زمین

خسرو روزگار رکن الدین

شیر پر دل اتابک اعظم

فخر و زیب زمان وزین زمین

آن فرازنده لوا وسر یر

[...]

غم عشق تو یکدمم کم نیست

مونسم بی رخ تو جز غم نیست

در تو یک جو وفا نماند و هنوز

عشق تو ز آنچه بد جوی کم نیست

در جهان تا غم تو پای نهاد

[...]

دم فروکش دلا که همدم نیست

راز خود خود شنو که محرم نیست

راه مردی و مردمی و وفا

این سه خصلت در اهل عالم نیست

گر بجوئی حفاظ درسگ هست

[...]

درد عشقت ز جان توان پرسید

رازت ازدل نهان توان پرسید

هر کجا فرقت تو سایه فکند

حال جان زان جهان توان پرسید

در زمینی که عشق تو پی برد

[...]

شکرش در سخن گهر ریزد

خنده اش پسته بر شکر ریزد

عاشقش همچو شمع در شب وصل

پیش رویش نخست سر ریزد

گر سموم عتاب او بجهد

[...]

ای ز بوس تو نقل من بسیار

وزکنار تو کار من چو نگار

در کنارم نشین و بوسه بده

که ز تو قانعم به بوس و کنار

از خط دوستی مشو بیرون

[...]

می گلرنگ دوست می‌دارم

نالهٔ چنگ دوست می‌دارم

تا بدیدم فریب نرگس تو

سِحر و نیرنگ دوست می‌دارم

از هوای بهار چهره تو

[...]

روح محضی بدان طربناکی

قطره ژاله ای بدان پاکی

گر ببیند طراوت تو بهار

نکند دعوی طربناکی

در چمن گر قد تو جلوه کند

[...]

دل ز من برده ای و می دانی

آشکار است این نه پنهانی

به دل برده نیستی خرسند

باز در بند بردن جانی

ملک ما خود دلی و جانی بود

[...]

از رخت لاله در نظر روید

وز غمت خار در جگر روید

قدت ار سایه بر زمین فکند

خشک و تر سرو غاتفر روید

ور فتد آب لعل تو بر خاک

[...]

روز فطرت چو دست قدرت ساخت

از منی قرطه پرند مرا

حبس صلبم قرارگاه آمد

پس رحم کرد شهربند مرا

زان مضایق چو لطف مبدا خلق

[...]

می فرستد هزار حمد و ثنا

مختصر بی تکلف اطناب

طرفه کنکاجگیم روی نمود

این زمان چون درآمدیم از خواب

باد معلوم را عالیشان

[...]

از تو ما را شکایتی ست لطیف

وان نه از تست از زمانه ماست

این چه می بود کم فرستادی

که همه شهر پرفسانه ماست

اگر آن را شراب باید خواند

[...]

افتخار جهان ظهیر الدین

ای جهان را به جان تو سوگند

ای که در مهد عهد نادیده ست

دیده آسمان چو تو فرزند

دور آئینه گون سپهر ترا

[...]

دور دور خر است و کره خران

گر ترا باور آید ار ناید

گر عزیز نبی شود زنده

جز خرش هیچ در نظر ناید

ور فرود آید از فلک عیسی

[...]

ای چو خورشید در جهان مشهور

به جلال و جمال و زینت و فر

زتو یابند روز و شب هستی

و زتو دارند بحر و کان گوهر

باد را از تو مرکب رهوار

[...]

که رساند به سمع خسرو عصر

قصه ای از من غریب فقیر

گوید ای در خرد دقیق نظر

گوید ای در هنر عدیم نظیر

گوید ای در جهان به جود خبر

[...]