گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - ایضا در مدح بهرام شاه گفته است

 

خه بنا میزد این جهان نگرید

خوشی باغ و بوستان نگرید

تاج یاقوت ارغوان بینید

تخت مینای گلستان نگرید

خاک را زنده کرد باد از لطف

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - ایضا سلطان بهرام شاه غزنوی را مدح کند

 

گل دل بشکفد ز دیدارش

دل گل بشکفد ز رخسارش

بخت ما را فکند در دامش

حسن خود را نهاد بر بارش

از لطیفی که آفرید خدای

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح امیرحسام الدین گوید

 

ای به حق آرزوی جان ملوک

حکم تو جزم در جهان ملوک

ای کرم یار تو تو یار کرم

وی ملوک آن تو تو آن ملوک

جره باز ظفر شکار توئی

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - این قصیده از سر تأسف گفته به نشابور فرستاد

 

من همان طوطی شکر سخنم

که صدف بود حقه دهنم

گنبد عقل طاق دستارم

گلشن جان رواق پیرهنم

صنمی بر سریر فضل و ادب

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۶ - وله

 

ای صبا طوف در گلستان کن

همدمی با هزاردستان کن

راز با برگهای سوسن گوی

ناز با شاخهای ریحان کن

گر ته تنگ یاسمن بگشای

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح حسن احمد گوید

 

ای مبارک بنا چه خوش جائی

که همی سر به آسمان سائی

چشم را بس بلند بارگهی

طبع را برگشاده صحرائی

در خورد بوستان سرای ترا

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

قمری اندر بهار یار من است

مونس نالهای زار من است

فاخته طوق عشق برگردن

در غم دوست غمگسار من است

بلبل از شاخ گل گشاده زبان

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴

 

مهرش از دل همی گذر نکند

جان روا دارد این اگر نکند

خرمی چون کند دلی که در او

مهر او روی مستقر نکند

تا به دیدار او نظر نکنی

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶

 

یار چون عیسیم به ماه برد

باز چون یوسفم به چاه برد

مردم دیده را عروس رخت

روی بسته به جلوه گاه برد

آینه گر صفای او بیند

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

لبم از بوس او شکر چیند

گوشم از لعل او گهر چیند

از گریبان چو او برآرد سر

حور دامن ز شرم درچیند

در فراقش ز اشک و چهره من

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

مجمر مهر سوخت چون عودم

چنبر ماه تافت چون رسنم

هم ز محنت چو کوه شد جانم

هم ز کاهش چو کاه گشت تنم

توشه نی که آن دهد قوتم

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

ای مرا بیشه دوستداری تو

همه امید من بیاری تو

در زمانه همی زنند مثل

از لطیفی و بردباری تو

گر مرا خوار داشتی شاید

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱

 

رخ بپوش از قمر چه می خواهی

لب بیار از شکر چه می خواهی

بی دهان در سخن چه می پیچی

بی میان از کمر چه می خواهی

جانم آمد بلب چه می گوئی

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲

 

هرکه شعر بلند من خواند

کان یکی از فلک سواری‌هاست

گو بزرگی کن و متاز از آنک

زیر هر حرف خرده‌کاری‌هاست

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲

 

تو چنانی زی که از شمایل تو

گر بود یک لطیفه صد گردد

نه چنان کز برای پاداشت

آنکه نیک است با تو بد گردد

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۳ - درمدح خواجه امام مروانی گوید

 

دل و جانم یمین دین دارد

که به پاکیش در یمین دارد

کین و مهرش که آن مباد این باد

مزه زهر و انگبین دارد

علم او حجت فلک داند

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۵

 

گشت روشن مرا که ایزد فرد

بهر شاه این جهان پدید آورد

از برای شراب و شربت او

هر بهار این سپهر دائره گرد

جام یاقوت سازد از لاله

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۰

 

گه بنالی که وای نان ناید

گه برنجی که آه جان برود

انده نان و جان مخور بنشین

کین بیاید به وقت و آن برود

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۹

 

گرچه گردد برای ما افلاک

ورچه باشد به کام ما ارکان

هیچ بزمی بود چنان خرم

هیچ طیفی بود چنان شادان

که دوم روز عید ما را بود

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۱

 

پاسبانان گنج فضل منند

بر فلک دیده‌های بیداران

مشک پرنافه‌ای که خلقم داد

کیسه‌داری کند به عطاران

چون رسیدم به جای بی‌جایان

[...]

سید حسن غزنوی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode