گنجور

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب اول » فصل دوم

 

بی بلا نازنین شمرد او را

چون بلا دید در سپرد او را

تا بدانی که وقت پیچا پیچ

هیچکس مر ترا نباشد هیچ

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل چهارم

 

آن بود دل که وقت پیچاپیچ

جز خدای اندرو نیایی هیچ

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب دوم » فصل پنجم

 

تخته عشق در نبشتم باز

در نبیس ای نگار تخته ناز

تا بر استاد عاشقی خوانیم

روزکی چند باز ناز و نیاز

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل دوم

 

چون ندیدی شبی سلیمان را

تو چه دانی ز فان مرغان را

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل دوم

 

گویی آن قوم خادمان بودند

کآخر از نسلشان یکی بنماند

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل نهم

 

بخدای ار کسی تواند بود

بی خدای از خدای بر خوردار

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل یازدهم

 

عالمت خفته است و تو خفته

خفته را خفته چون کند بیدار؟

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل دوازدهم

 

تا ز خود بشنود نه از من و تو

لمن الملک واحد القهار

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل شانزدهم

 

کی بود ما زما جدا مانده

من و تو رفته وخدا مانده

پس زبانی که راز مطلق گفت

راست جنبید کو اناالحق گفت

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل هفدهم

 

یا ایها البرق الذی تلمع

من ای اکناف الحمی تسطع

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل نوزدهم

 

تا ز خود بشنود نه از من و تو

لمن الملک واحد القهار

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل نوزدهم

 

[کی بود ما ز ما جدا مانده

من و تو رفته و خدا مانده

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل سیم

 

گرت باید کزین قفص برهی

باز ده وام هفت و پنج و چهار

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل سیم

 

مرغ کانجا پرید پر نهاد

دیو کانجا رسید سر بنهاد

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل سیم

 

حلقه در گوش چرخ و انجم کن

تا دهندت ببندگی اقرار

آفرینش نثار فرق تو اند

بر مچین چون خسان زراه نثار

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب چهارم » فصل سیم

 

ما که از دست روح قوت خوریم

کی نمک سود عنکبوت خوریم

نجم‌الدین رازی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode