گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - قصیده

 

ای جوادی که بتو بحر و سحاب

ننویسند بجز بنده خطاب

آن کریمی تو که از غایت جود

از ستاننده ترا بیش شتاب

هر سؤالی که ز تو شاید کرد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۲ - در ستایش خود و مدح رکن الدین صاعد

 

منم آنکس که سخن را شرفم

منم آنکس که جهانرا لطفم

منم آنکس که زمن ناید بد

نیک بشنو که نه مرد صلفم

هم بعیوق رسیده سخنم

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۶ - چیستان بنام شمشیر و تخلص بمدح ملک عز الدین

 

چیست آن آخته آینه گون

نه صدف لیک بگوهر مشحون

بوده در تنگ یکی سنک نهان

مانده در حبس یکی جنس نگون

تندیش را اثر خاطر تیز

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۸ - در مدح صدر سعید ابوالفتوح قوام الدین

 

ای جهان از تو معطر گشته

وی فلک از تو منور گشته

ای نکو طلعت فرخنده تو

زینت مسند و منبر گشته

وز پی مقدم میمون تو صدر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵ - در وصف کاخ

 

ای حریم حرمت یزدانی

وی نهاد لطفت جسمانی

از نکوئی دوم فردوسی

وز بلندی شرف کیوانی

خوشتر از کارگه ار تنگی

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۶ - در مدح قوام الدین ابوالفتوح

 

ای که از لطف جهان جانی

فرخ آنکس که توأش جانانی

مجلس افروزنگاری تو ازان

چون گل و شمع و قدح خندانی

هیچ دانی بچه ماند رویت

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان ملکشاه سلجوقی

 

یارب این خوش نفس باد صباست

یا نسیمی ز دم مشگ ختاست

جان همی تازه شود زین دم خوش

اینت خرم که دم باد صباست

باغ و بستان را زانصاف بهار

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۳ - در مدیح

 

ای بهر مدح سزا مسند تو

برتر از مدح و ثنا مسند تو

مسند فضل و سخا منصب تو

منصب صدر قضا مسند تو

سجده جای شعرا مدحت تو

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳ - لغز شمشیر

 

چیست آن آتش با گونه آب

سربسر پر در و لولوی خوشاب

گوهرش ریخته بر صفحه سر

همچو بر روی زمرد سیماب

از نمایش گهر و رنگش راست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۵ - کمال الدین محمود

 

دوستی دی سخنی خوش میگفت

دوستی کو بسخن استادست

که کمال الدین محمود الحق

پسری سخت کریم ورادست

در وی انصاف بسی معنی هاست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - شکایت از حرمان

 

ایا صدری که خورشید فلک را

به پیش رای تو بر خاک خدست

بدست ظلم از عد تو بندست

بپیش فتنه از حزم تو سدست

سخای تو فزون ازابر و بحرست

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۹ - هنر و حرمان

 

هر که را از هنر نصیبی هست

دان که بر قدر آنش حرمانیست

وان کش از روزگار حظی هست

دان که در خورد آنش نقصانیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۳ - خوش بودن با ناخوشی

 

بخدائی که قدرتش بر صنع

هیچ محتاج آب و آتش نیست

که مراگر چه ناخوشی با من

بی جمال تو زیستن خوش نیست

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۷ - موی سپید

 

موی سپید چیست ندانی زبان مرگ

زیرا که هر که دید ز خود ناامید شد

دی از زبان حال همیگفت با دلم

چیزی که جان ز ترس چو از باد بید شد

گفتا که برگ مرگ بساز ارنخفته

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۱ - سپاس

 

ای بزرگی که ز شیرین سخنت

عقل از جام نکت می نوشید

بهتر از مدح تو کس ننویسد

خوشتر از لفظ تو کس ننیوشید

چاکر از دوری درگاه تو صدر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۲ - عذر تقصیر خدمت

 

ای کریمی که همای نظرت

بر ولی تو همایون آمد

از پی شرم سخای تو حباب

چون عرق بر رخ جیحون آمد

قبه هفتم با رفعت خویش

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۰ - برد نشابوری

 

بیکی برد اشارت کردم

سوی آنکس که چنونبود راد

دست بربر زد و پذرفت بطبع

آنچنان کز کرمش گشتم شاد

مدتی رفت و نکرد آنچه شنود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۴ - باد صبا

 

دم عیسی است مگر باد صبا

که دل مرده بدو زنده شود

گل چو بدعهدی و رعنائی کرد

دولتش زود پراکنده شود

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۷۸ - مغز معنی

 

چون ز مدح تو بر اندیشیدم

مغزی از پوست ببیرون آمد

سر تو سبز و دلت خرم باد

که رخ بخت تو گلگون آمد

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۳ - شهر پر آشوب

 

این چه شهریست سراسر آشوب

وین چه قومند سراسر تلبیس

با چنین شهر سقی الله دوزخ

با چنین قوم عفا الله ابلیس

جمال‌الدین عبدالرزاق
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۶
۵۰
sunny dark_mode