خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵۱ - در دلتنگی و شکایت از روزگار و خوشدلی از گوشهگیری و قناعت
غصه بندد نفس افغان چکنم؟
لب به فریاد نفسران چکنم؟
غم ز لب باج نفس میگیرد
عمر در کار رصدبان چکنم؟
نامرادی است چو معلوم امید
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۵ - در حال بیماری به اشتیاق خراسان
به خراسان شوم انشاء الله
آن ره آسان شوم انشاء الله
چون طرب در دل و دل در ملکوت
ره به پنهان شوم انشاء الله
خضر پنهان گذرد بر ره و من
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲ - در حسب حال خود
من که خاقانیَم آزاددلم
که خرد قائدِ رای است مرا
بیش جان را نکنم زنگزده
کاینه عیبنمای است مرا
هم فراغ است کز آئینهٔ جان
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲ - در هجو شهر زوری
سیزده جنس نهاده است نبی
که همه مسخ شدند و همه هست
ز آن یکی خرس که بد خنثی طبع
دیگری پیل که شد فسق پرست
من خری دیدم کو مسخ نبود
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۶
حوری از کوفه به کوری ز عجم
دم همی داد و حریفی میجست
گفتم ای کور دم حور مخور
کو حریف تو به بوی زر توست
هان و هان تا ز خری دم نخوری
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۲
ای عماد الدین ای صدر زمان
هر زمان صدری تو را خاک در است
چرخ نعمان دوم خواندت و گفت
نعل یحموم توام تاج سر است
من که آتش سرم و باد کلاه
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۰ - در حکمت
ای فتی فتوی غدرت ندهم
کافت غدر هلاک امم است
غدر نقابی بنیاد وفاست
اینت بنیاد که جان را حرم است
صبح حشر است مزن نقب چنین
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۰۶ - در بارهٔ رشید الدین وطواط
نیک بد رائی با خلق جهان
که بدی نیک سوی جانت رساد
از تو نیکان را جز بد نرسید
که دعای بد نیکانت رساد
در پیت یارب پنهان من است
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۲۷ - در مرثیهٔ امیر رشید الدین اسد شروانی
آه و دردا که شبیخون اجل
در زد آتش به شبستان اسد
بدل نغمهٔ عنقاست کنون
نغمهٔ جغد بر ایوان اسد
اسدالله عجم خواند علیش
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۷
پیشوای علما جامهٔ من
نز پی بیشی و پیشی پوشد
لیک خواهد که به پوشیدن آن
در تنم خلعت بیشی پوشد
کان قبا کز حبش آرند رسول
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۳
همه عیباند زنان و آن همه را
نیک مردان به هنر برگیرند
چون مؤنث به مذکر پیوست
گرچه آن حکم مذکر گیرند
لیک چون مرد به زن پیوندد
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۵۵
میسزد قبلهٔ خاقانی از آن
که صفات می پیوست کند
هست می خواستن از میران رسم
که می ار نیست طرب هست کند
تو ز می بر درجات خط جام
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹۹
مهترا بلبل انسی پس از این
بجز از دست ادب دانه مخور
فیالمثل تو خود اگر آب خوری
جز ز جوی دل فرزانه مخور
به سفر سفره گزین خوان چه مخواه
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۰۸
ریت حق ببر معتزلی
دیدنی نیست، ببین انکارش
معتقد گردد از اثبات دلیل
نفی لاتدرکه الابصارش
گوید از دیدن حق محرومند
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۶۸ - در هجو رشید وطواط
این غر غرچه جغد دمن است
نیست او را چو همای اصل کریم
چون کلاغ است نجس خوار و حسود
چون خروس است زناکار و لئیم
هست چون قمری طناز و وقح
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۷۰
خواجه بر من در نیک دربست
چکنم لب به بدی نگشایم
نیک بد گفتن من پیشه گرفت
تا به بد گفتن او پیش آیم
حاش لله که به بد گفتن کس
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳۴۹
صانعا شکر تو واجب شمرم
که وجود همه ممکن تو کنی
کائنا من کان خاک در توست
که زخاک این همه کائن تو کنی
گرچه از وجه عدم عین وجود
[...]