گنجور

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۰

 

صرصر هجر تو، ای سرو بلند

ریشهٔ عمر من از بیخ بکند

پس چرا بستهٔ اویم همه عمر؟

اگر آن زلف دوتا نیست کمند

به یکی جان نتوان کرد سؤال:

[...]

رودکی
 

رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۸

 

ضیغمی نسل پذیرفته ز دیو

آهویی نام نهاده یکران

آفتابی، که ز چابک قدمی

بر سر ذره نماید جولان

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳۸

 

زین و زان چند بود برکه و مه؟

مر ترا کشی و فیزین و غنوج

رودکی
 

رودکی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۱۵۵

 

مهر جویی ز من و بی مهری

هده خواهی ز من و بیهده‌ای

رودکی
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۰

 

ابر زیر و بم شعر اعشیّ قیس

همی زد زننده بمضرابها

عنصری
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۴۲ - مدح سلطان محمود

 

شاه ابوالقاسم بن ناصر دین

آن نبردی ملک نبرده سوار

عسجدی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - در مدح امیر یوسف بن ناصر الدین گوید

 

کاشکی کردمی از عشق حذر

یا کنون دارمی از دوست خبر

ای دریغا که من از دست شدم

نوز ناخورده تمام از دل بر

چون توان بود برین درد صبور

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - در مدح امیر یوسف سپاهسالار

 

ای پسر! جنگ بنه، بوسه بیار

این همه جنگ و درشتی به چه کار

جنگ یکسو نه و دلشاد بزی

خویشتن را و مرا رنجه مدار

هر دو روزی سخنی پیش مگیر

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - در مدح خواجه ابوسهل دبیر، عبدالله بن احمد بن لکشن گوید

 

دوش ناگاه بهنگام سحر

اندر آمد ز در آن ماه پسر

با رخ رنگین چون لاله و گل

بالب شیرین چون شهد و شکر

حلقه جعدش پر تاب و گره

[...]

فرخی سیستانی
 

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۶ - در تهنیت مهرگان و مدح عضد الدوله امیر یوسف

 

مهرگان رسم عجم داشت به پای

جشن اوبود چو چشم اندربای

هر کجا در شدم از اول روز

با می اندر شدم و بر بط و نای

تامه روزه در آمیخت بدوی

[...]

فرخی سیستانی
 

خواجه عبدالله انصاری » طبقات الصوفیه - امالی پیر هرات » بخش ۵ - و من طبقه الاولی من المتقدمین معروف الکرخی

 

ما شئت کان وان لم اشأ

و ما شئت ان لم تشا لم یکن

خلقت العباد علی ما علمت

ففی العلم یجری الفتی والمسن

فهذا مننت و هذا خذلت

[...]

خواجه عبدالله انصاری
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸۲

 

دیر پیوند بتی زود کسل

روی بر تافته زین تافته دل

با چنان موی کز او مشک بشرم

با چنان روی کز او ماه خجل

نتوان راز نهان داشت ز خلق

[...]

قطران تبریزی
 

منوچهری » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶

 

دوستان! وقت عصیرست و کباب

راه را گرد نشانده‌ست سحاب

سوی رز باید رفتن به صبوح

خویشتن کردن مستان و خراب

نیمجوشیده عصیر از سر خم

[...]

منوچهری
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۰ - هم در ثنای او

 

تا جهانست ملک سلطان باد

بر جهانش به ملک فرمان باد

شاه مسعود کاختر مسعود

در مرادش درست پیمان باد

همه دعوی طالع میمونش

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۹۷ - ستایش

 

ملکا بنشین بر تخت به کام

می مشکین خور در زرین جام

هیبت سوزان خود خنجر توست

بر مکش خنجر زرین ز نیام

حشمت عدل علایی به جهان

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۰۹ - بخل کوه

 

گرچه پیوسته همه از زر و سیم

گنجها پر کند این کوه کلان

طرف های کمرش برف و یخست

بخل از این بیش نباشد به جهان

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۵ - در حق یار میهمان گوید

 

میزبان کرد مرا دوش بتم

آن گرانمایه تر از در خوشاب

مجلسی داشتم آراسته خوب

از گل و نرگس و سیم و می ناب

چشم او نرگس و رخسارش گل

[...]

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۲۱ - صفت یار با خط و خال است

 

ای نگاری که ز خوبی رخت

حور در خلد گرفتار بماند

رخ تو حسن به پرگار بزد

در میان نقطه پرگار بماند

مسعود سعد سلمان
 

مسعود سعد سلمان » توصیفات » شهرآشوب » شمارهٔ ۷۴ - صفت یار هندسی گوید

 

هندسی یاری ای یار عزیز

بر تو هندسه چون تو بر من

گر به قولت نشود نقطه همی

منقسم ای صنم نقطه دهن

از برای چه دهان تو همی

[...]

مسعود سعد سلمان
 
 
۱
۲
۳
۵۰
sunny dark_mode