گنجور

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۹۵ - نیز در ترجمۀ شعر تازی

 

من همان گویم کان لاشه خرک

گفت و می کند بسختی جانی

چه کنم ؟ بار کشم ، راه روم

که مرا نیست جزین درمانی

یا بمیرم من و یا خر بنده

[...]

وطواط
 

وطواط » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

جانم از عشق تو می بخروشد

دلم از انده تو می جوشد

این همه نامهٔ حسرت خواند

و آن همه جامهٔ محنت پوشد

شخص رنجورم از دست فراق

[...]

وطواط
 

وطواط » مسمط مصنوع

 

جود تو جسم کرم را چو روان

هنرت چشم کرم را چو بصر

همه اقوال سدید تو مثل

همه افعال حمید تو سمر

شده گویندهٔ مدحت دلشاد

[...]

وطواط
 
 
sunny dark_mode