×
وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۹۵ - نیز در ترجمۀ شعر تازی
من همان گویم کان لاشه خرک
گفت و می کند بسختی جانی
چه کنم ؟ بار کشم ، راه روم
که مرا نیست جزین درمانی
یا بمیرم من و یا خر بنده
[...]
وطواط » غزلیات » شمارهٔ ۶
جانم از عشق تو می بخروشد
دلم از انده تو می جوشد
این همه نامهٔ حسرت خواند
و آن همه جامهٔ محنت پوشد
شخص رنجورم از دست فراق
[...]
وطواط » مسمط مصنوع
جود تو جسم کرم را چو روان
هنرت چشم کرم را چو بصر
همه اقوال سدید تو مثل
همه افعال حمید تو سمر
شده گویندهٔ مدحت دلشاد
[...]