فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۱
ای بهشتی رخ طوبی قد خورشید لقا
بشنو این بیت خوش از خسرو جاوید لقا
« تو اگر پای به دشت آری شیران دژم
بگریزند ز پیش تو چو آهوی ختا»
با دو زلفت سخن از مشک ختن محض غلط
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۵
شاه جم جاه کلامی که بیان فرماید
از کمال شرفش نقش نگین باید کرد
« دل ما را ز چه رو زار و حزین باید کرد
عاشقی کفر نباشد نه چنین باید کرد
بادهٔ صاف به یاران کهن باید کرد
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۸
شاه بیت غزل بنده سه بیت از شاه است
که فروزندهتر از گوهر شهوار بود
« دل من مایل آن لعبت فرخار بود
جان من در ره آن شوخ دل آزار بود
زلف مشکین خم اندر خمش از بوالعجبی
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۱۲
مطربی زمزمه سر کرد سحر در گلزار
رفتم از این غزل شاه به یک بار از کار
«مجلس ما چو بهشت است در این فصل بهار
خیز ای ساقی مستان قدح باده بیار
باده هم چو گل احمر یا لالهٔ سرخ
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۱۴
نشئهای داده به من دست از این مطلع شاه
که ننوشیده قدح بی خبر از خویشتنم
دگر دهد باده کنون ساقی سیمین بدنم
توبهٔ پیش به یک جرعهٔ می برشکنم»
تا به پیرانهسرت جام دمادم بخشند
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۱۵
دوش در میکده با آن صنم قافیهدان
خواندم این مطلع شه را و زدم رطل گران
«برقع از روی برافکن که همه خلق جهان
به یکی روز ببینند دو خورشید عیان»
رخ رخشان بنما، دیدهٔ جان را بفروز
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۱۷
بشنو ای تازه غزال این غزل تازهٔ شاه
تا شود خوشدلی هر دو جهان حاصل تو
در ازل چون بسرشتند ملایک گل تو
حیف و صد حیف که کردند چو آهن دل تو
همه جایی و ندانیم کجایی ای دوست
[...]
فروغی بسطامی » دیوان اشعار » تضمینها » شمارهٔ ۱۸
پنج بیت از شه والاست در این تازه غزل
که بود هوش ربایندهٔ هر دانایی
ای که چون حسن تو نبود به جهان کالایی
چو قد سرو روانت نبود بالایی
تنم آن روح ندارد که تو تیرش بزنی
[...]