گنجور

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۱

 

زهره ام ساقی و مه جام مدام است امشب

فلکم چاکر و خورشید غلام است امشب

باده در مذهب عشاق حلال است ایندم

خواب بر عاشق مشتاق حرام است امشب

میکنم جامه ازرق گرو باده مدام

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

تا بِکِی ناله و فریاد که آن یار کجاست

همه آفاق پر از یار شد اغیار کجاست

آتشِ غیرتِ عشق آمد و اغیار بسوخت

چشم‌بازی که نبیند بجز از یار کجاست

سرِّ توحید ز هر ذره عیان میگردد

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳

 

خلق عالم بجمالت نگرانند ای دوست

وز غمت نعره زنان جامه درانند ای دوست

ما بر آنیم که مانند تو منصوری نیست

همه ارباب نظر نیز بر آنند ای دوست

عاقلانی که ملامت ز غم عشق کنند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۱

 

هر که شد بنده عشق تو ز خلق آزاد است

جانم آن لحظه که غمگین تو باشد شاد است

الم و درد تو سرمایه روح و راحت

ستم عشق تو پیرایه عدل و داد است

عشق تو شاه سراپرده ملک ازل است

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۶

 

عید در موسم نوروز بسی روح افزاست

روح جانبخش ریاحین چمن راحت زاست

موسم عیش و زمان طرب آمد لیکن

بر دل سوختگان هر نفسی داغ بلاست

عندلیب چمن از ناله نمی آساید

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۴

 

ترک من بار دیگر راه جفا پیش گرفت

بی گنه ترک من خسته درویش گرفت

دلش از صحبت اصحاب که نیک اندیشید

بحکایات حسودان بداندیش گرفت

من دلسوخته ترکش نکنم گرچه کنون

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۷

 

این چه داغی است که از هجر تو بر جان من است

وین چه سوزیست که بر سینه بریان من است

حال دل از شکن طره خود پرس که او

مو بمو واقف احوال پریشان من است

با چنین دیده غم دل نتوانم پوشید

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۴

 

عید شد قافله را عزم حرم ساختنی ست

وز سر خویش در این راه قدم ساختنی ست

عود دل تا نفسی دم زند از سوز درون

سینه سوخته را مجمر غم ساختنی ست

رخت رحلت ز صحاری فنا بر بسته

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۹

 

دوستان جان مرا جانب جانان آرید

بلبلی از قفسی سوی گلستان آرید

جان بیمار مرا جانب عیسی ببرید

یا قتیل غم او را ز لبش جان آرید

عندلیب دلم از خار فراق آزاد است

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۰

 

عاشقان جان و دل خویش بدلدار دهید

هر چه دارید بدان یار وفادار دهید

قطراتی که از آن بحر در این ابر تن است

نوبهار است بدان بحر گهربار دهید

قطره چون در و گهر میشود از جوشش بحر

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۱

 

بی نشان گردم اگر از تو نشانی نرسد

مرده باشم اگرم مژده جانی نرسد

آه از تلخی آن حال کز آن شیرین لب

بهر دلجوئی من شهد بیانی نرسد

وای از آن تیره زمانی که ز خورشید رخت

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۴

 

گر پریچهره مه پیکر من باز آید

روشنائی ببصر جان ببدن باز آید

پرتو نور تجلی رسد از جانب طور

نفس رحمت رحمان ز یمن باز آید

از سر طره آن ترک خطائی بمشام

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۶

 

گر ترا عشوه چنان شیوه چنین خواهد بود

نی مرا فکر دل و نی غم دین خواهد بود

درد عشقت ز ازل بود مرا همدم دل

بی گمان تا به ابد نیز چنین خواهد بود

روز محشر که بسیما همه ممتاز شوند

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۴

 

مه گلچهره من چون ز سفر بازآید

من دلسوخته را نور بصر باز آید

دارم امید که ناگه ز شفاخانه غیب

مرهم سینه این خسته جگر بازآید

من دیوانه ز زنجیر بلا باز رهم

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸۵

 

نفخه سنبل گلچهره من می‌آید

یا نسیم سحر از سوی چمن می‌آید

به سوی بلبل بی‌وصل و نوا فصل بهار

نفخات گل صد برگ سمن می‌آید

می‌رسد یوسف گمگشته یعقوب حزین

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۹۶

 

چون شب و روز مرا از تو عنایت باشد

من و ترک غم عشق این چه حکایت باشد

چون ز سر تا بقدم لطفی و جانی و کرم

حاش لله که مرا از تو شکایت باشد

طالب وصل نیم بنده فرمان توام

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۱۲

 

چشم عاشق کش او کشت مرا بار دگر

گوئیا نیست بجز قصد منش کار دگر

بسته دام غم عشق بسی هست ولیک

همچو من نیست در این دام گرفتار دگر

من نیارم که کنم در رخ اغیار نظر

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۴

 

ای ستمگر که نداری خبر از بیدل خویش

ز آتش هجر مسوزان دل ریشم زین بیش

از هلاک چو منی کی بود اندیشه ترا

پادشا را چه تفاوت ز هلاک درویش

من نگویم که دوای دل ریشم فرمای

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۸

 

دوست در خانه و ما را خبری نیست دریغ

طالع دلشدگان را اثری نیست دریغ

بر همه تافته مهر رخ منظور ولیک

بهر نظاره کسی را نظری نیست دریغ

همه آفاق پر از پرتو خورشید و هنوز

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۲

 

میبرد قد تو از سرو خرامان رونق

پیش روی تو ندارد مه تابان رونق

از می لعل تو یابد دل غمدیده نشاط

وز گل روی تو دارد چمن جان رونق

گل بعهد تو نیارد شدن از پرده برون

[...]

حسین خوارزمی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode