گنجور

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶

 

فلک، ای دوست، ز بس بی‌حد و بی‌مر گردد

بد و نیک و غم و شادی همه آخر گردد

ز قفای من و تو، گرد جهان را بسیار

دی و اسفند مه و بهمن و آذر گردد

ماه چون شب شود، از جای به جایی حیران

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۷

 

سوخت اوراق دل از اخگر پنداری چند

ماند خاکستری از دفتر و طوماری چند

روح زان کاسته گردید و تن افزونی خواست

که نکردیم حساب کم و بسیاری چند

زاغکی شامگهی دعوی طاوسی کرد

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۵۴ - نکته‌ای چند

 

هر که با پاکدلان، صبح و مسائی دارد

دلش از پرتو اسرار، صفائی دارد

زهد با نیت پاک است، نه با جامهٔ پاک

ای بس آلوده، که پاکیزه ردائی دارد

شمع خندید به هر بزم، از آن معنی سوخت

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۶۵ - این قطعه را در تعزیت پدر بزرگوار خود سروده‌ام

 

پدر آن تیشه که بر خاک تو زد دست اجل

تیشه‌ای بود که شد باعث ویرانی من

یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند

مرگْ گرگ تو شد، ای یوسف کنعانی من

مه گردون ادب بودی و در خاک شدی

[...]

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۳ - بیت

 

دل پاکیزه، به کردار بد آلوده مکن

تیرگی خواستن، از نور گریزان شدن است

پروین اعتصامی
 

پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۷۵ - بیت

 

با قضا، چیره زبان نتوان بود

که بدوزند، گرت صد دهن است

پروین اعتصامی
 
 
sunny dark_mode