گنجور

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۰ - در میلاد حضرت مهدی موعود قائم آل محمدعج سروده است

 

روز میلاد شهی راد و عظیم الشانست

کایة الله علی دائرة الامکانست

کاشف وحی و گشاینده تاویل که خود

سر تنزیل نبی ترجمه فرقانست

شمع ناسوت نماینده ملک و ملکوت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۴

 

مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد

نایب السلطنه با داد خدا داد آمد

بحر علم آمد و از گوهر تابان زد موج

کوه عزم آمد و با پنجه پولاد آمد

ناصرالملک ابوالقاسم مسعود ز راه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۳

 

خسرو شرق سوی غرب همیکرده سفر

باختر گشته ز نو مطلع مهر خاور

ابر و باد ار نبود توسن فرخ پی شه

از چه پیماید کوه و کند از بحرگذر

ورنه شمس و قمرست اینملک چرخ سریر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۲

 

ای صبا گر رهت افتاد بر آن گوشه بام

نائب السلطنه را بر زمن خسته پیام

کای خداوند هنرپرور دانشور راد

که رفیع است ترا قدر و منیع است مقام

سالها خواستم از حق که بکام تو رود

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲

 

سزد ار سجده برد میر فراهانی را

گر ز خاقان گذرد مرتبه خاقانی را

ای امیر قرشی زاده کت اعجاز سخن

بند بر ناطقه زد منطق سحبانی را

گر برند اینگهر نظم تو در سوق عکاظ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳ - غزل در جواب تقریظ حجة الاسلام فرماید

 

عجبی نیست مر آن آیت ربانی را

گر کند زنده ز نو حکمت لقمانی را

ای بتاریک شب کفر برافروخته باز

پدرت در ره دین شمع مسلمانی را

اگر آن آیت رخشنده هویدا نشدی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲ - در وصف قنات عین الشرف که نیرالدوله در صحن مطهر جاری ساخته

 

این گهر از یم رخشنده که کان شرف است

ژرف بحریست که ماهش در و چرخش صدفست

اثر همت شهزاده رخشنده گهر

زاده طبع ملکزاده خورشید کف است

نیرالدوله که چون نیر اعظم در شرق

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴ - چند قطعه ای که مرحوم ادیب الممالک درباره چین و منچوری و روس و ژاپن در مجله ادب سال سوم ۱۳۲۲ه.ق و ۲۵ آوریل ۱۹۰۴ درج کرده است

 

دور باد از من و یارانم خونریز نبرد

که تنم از آن به شکنج است و دلم پر غم و درد

خاک را سرخ ز خون پسرانم کردند

دخترانم را رخساره ز دهشت شده زرد

این چه نغمه است کز او ناله کند پیر و جوان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ - ایضا از زبان چین

 

چینیان باک مدارید و دل آسوده شوید

هم به پیروزیتان باد و اقبال نوید

چین بسی لشکری بری و بحری دارد

که بدیشان بتوان داشت دو صد گونه امید

سپه خشکی و دریائی ما هر شب و روز

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

مژده ایدل که ز ره موکب شه بازآمد

موکب شاه جوانبخت ز ره بازآمد

خسروان جمله نهادند کله بر در شاه

وین ملک با سپه و چتر و کله بازآمد

ای گنهکاران خیزید و شتابید که شه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۵

 

هر زمان غره شوال ز در بازآید

فال نیکی است که از دور قمر بازآید

عید باز آمد و ماه رمضان رفت ولیک

آمده باز رود رفته ز در بازآید

عادت روزه بر این است که چون شد به سفر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

پرده یکسو شد و معشوقه پدیدار آمد

دل در ایوان نظر از پی دیدار آمد

از رخ پردگیان حرم حسن و عفاف

پرده افتاد و رخ دوست پدیدار آمد

سرو بی کفش و کله مست خرامید به باغ

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

مژده ای دل که ز ره قافله داد آمد

نایب السلطنه با داد خداداد آمد

بحر علم آمد و از گوهر تابان زد موج

کوه عزم آمد و با پنجه پولاد آمد

ناصرالملک ابوالقاسم مسعود ز راه

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

بسفر رفت نگار من و من شیفته وار

در صف باغ شدم با دلی از غصه فکار

دیدم اندر لب جو سنبل و گل نرگس مست

گرم نظاره و صحبت شده مانند سه یار

چون مرا دیدند از دیده سرشک افشانم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۵

 

دامن دل ز کف صبر رها می‌بینم

هرکه عاشق شده داند که چه‌ها می‌بینم

تا درخشید رخ بدر من از مطلع حسن

شمس روشن بر رویش چو سها می‌بینم

صنما چون و چرا با من مسکین بگذار

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۳ - مکالمه تخت و تاج بمناسبت وقعه هفتم محرم ۱۳۳۳

 

تخت با تاج همی گفت که ای افسر کی

گر شهنشاه کند عزم سپاهان از ری

آذر افروزد در دشت عراق از آزار

فروردین گردد بستان سپاهان در ری

کوه در زلزله افتد ز سم اسب یلان

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳

 

ای نگین جم و تاج کی و اورنگ قباد

ای در دولت و کاخ شرف و درگه داد

ای بهشتی که تو را کرده مه آباد آباد

همگان راز من امروز بشارت‌ها باد

کاینک از تارک و انگشت شهنشاه عجم

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴

 

دوش در خواب یکی درگه عالی دیدم

گنبدی برتر ازین طاق هلالی دیدم

قصری آراسته ز انواع لئالی دیدم

هر طرف هشته در آن قصر نهالی دیدم

ساحتی پاک و قصوری تهی از عیب و قصور

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۷

 

ایکه گیتی همه جسم است و تواش چون روحی

عالم ملک سفینه است و تو دروی نوحی

بسخن مرهم زخم کبد مجروحی

آیت رحمت آن دادگر سبوحی

عرش دل را ملکی ملک خرد را ملکی

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۷

 

آن شنیدم چو ابوالقاسم مستکفی را

از پس متقی اقبال فرا برد به تخت

قائد جیشش امیرالامراء توزون را

گشت در تن رگ جان سست ز بیماری سخت

چاره اش کرد هلال بن براهیم طبیب

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode