گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱۱

 

هیچکس در نزد آن در که درش باز نکردند

وآن کسان کز در انصاف بگردند نه مردند

حال و احوال جهان هیچ نیرزد بر دانا

جز نکویی که توان گفت جز آن هیچ نبردند

هرکه با خلق جهان کرد نکویی چه زیان کرد

[...]

جهان ملک خاتون
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸۳

 

در سر کوی غمت دل به جفا بنهادیم

تن درین ورطه به امّید وفا بنهادیم

خلق خواهند که از پیش جفا بگریزند

ما به طوع دل خود دل به بلا بنهادیم

چون محالست که با دست قضا پنجه کنند

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode