گنجور

میرداماد » دیوان اشراق » قصاید » شمارهٔ ۲

 

شه ملک دانشم من به جنود آسمانی

که بود ز فضل دیهیم سریرم از معانی

ز مداد من سوادی در چشم آفرینش

ز ظلال من کلاهی بر تارک معانی

در ارتقای فکرم خط استوا ز دانش

[...]

میرداماد
 

میرداماد » دیوان اشراق » غزلیات » شمارهٔ ۳۶

 

دگرم زدست ماهی شده دل هزار پاره

که گشاده باده بر من زقضا در نظاره

نزنی گرم به ناوک ز قضا چنان بنالم

که شود ز آه من خون به دل فلک ستاره

ز غمت چنان بربزم ز دو دیده بحر خونی

[...]

میرداماد
 
 
sunny dark_mode