گنجور

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵۳

 

جان ز من مستان دل ببر خون کن

اینچنین که باشد دردم افزون کن

تا کنی صیدم غمزه را سرده

تا روم از خود چهره میگون کن

سینه‌ام بریان دیده‌ام گریان

[...]

فیض کاشانی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۲۴۹ - مسمط راز تیموری

 

بشنو ای فرزند تا ازین دفتر

خوانمت از بر راز تیموری

یک گروهی را بینم اندر سر

جقه عدل است تاج منصوری

حرفشان باشد سکه اندر زر

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اضافات » شمارهٔ ۱۲ - راز تیموری

 

بشنو ای فرزند تا ازین دفتر

خانمت از بر راز تیموری

یک گروهی را بینم اندر سر

جقه عدل است تاج منصوری

حرفشان باشد سکه اندر زر

[...]

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode