رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۷
دست و کف و پای پیران پر کلخج
ریش پیران زرد از بس دود نخج
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۸
گر خوری از خوردن افزایدت رنج
ور دمی مینو فراز آوردت و گنج
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۲۹
گفت: خیز اکنون و سازه ره بسیچ
رفت باید، ای پسر، ممغز تو هیچ
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۰
آهو از دام اندرون آواز داد
پاسخ گرزه به دانش باز داد
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۱
پادشا سیمرغ دریا را ببرد
خانه و بچه بدان تیتو سپرد
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۲
اندر آن شهری که موش آهن خورد
باز پرد در هوا، کودک برد
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۳
از فراوانی، که خشکا مار کرد
زن نهان مر مرد را بیدار کرد
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۴
آنگهی گنجور مشک آمار کرد
تا مرو را زان بدان بیدار کرد
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۵
چونکه مالیده بدو گستاخ شد
کار مالیده بدو در واخ شد
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۶
چون که نالنده بدو گستاخ شد
تن درستی آمد و در واخ شد
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۷
کرد روبه یوزواری یک زَغَند
خویشتن را زان میان بیرون فگند
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۸
مرد دینی رفت و آوردش کَنَند
چون همی مهمان درِ من خواست کند
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۳۹
گنبدی نهمار بر برده، بلند
نه ستونش از برون، نه زیر بند
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۰
روز جستن تازیانی چون نوند
روز دن چون شست ساله سودمند
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۱
روز جستن تازیانی چون نوند
بیش باشد تا تو باشی سودمند
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۲
گر بزان شهر با من تاختند
من ندانستم چه تنبل ساختند؟
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۳
نان آن مدخل ز بس زشتم نمود
از پی خوردن گوارشتم نبود
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۴
گفت دینی را که: این دینار بود
کین فراکن موش را پروار بود
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۵
زن چو این بشنیده شد خاموش بود
کفشگر کانا و مردی لوش بود
رودکی » مثنویها » ابیات به جا مانده از کلیله و دمنه و سندبادنامه » بخش ۴۶
سرخی خفچه نگر از سرخ بید
معصفر گون، پوشش او خود سفید