گنجور

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵

 

مرگ بر بالین وجانان غافل است

جان بدین سختی سپردن مشکل است

سینه‌ام مجروح و زخمم کاری است

حسرتم جانکاه و دردم قاتل است

هر که داند لذت شمشیر دوست

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۲

 

تا دهان او لبالب شد ز نوش

غنچه را در پوست خون آمد به جوش

بزم او بهتر ز گلگشت بهشت

نام او خوش تر ز الهام سروش

با غمش تا طاقتی داری بساز

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۲۵

 

تابش صبح بناگوشش ببین

مهر و مه را خانه بر دوشش ببین

حلقهٔ زلف زره سازش نگر

جلوهٔ سرو قبا پوشش ببین

نوک مژگان سیاهش را نگر

[...]

فروغی بسطامی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۴

 

زندگی بی او ندارد حاصلی

وقت را دریاب اگر صاحب دلی

عشق لیلی موجب دیوانگی است

طعنه بر مجنون مزن گر عاقلی

هر کجا کز لعل جانان دم زنند

[...]

فروغی بسطامی
 
 
sunny dark_mode