گنجور

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴

 

آب گو بگذر ز سر این خانه را

وقت شد، ویران کن این ویرانه را

صوفیان مستند و زاهد بی خبر

از که پرسم من ره میخانه را

شعله ی شمع است کاتش زد بجمع

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

دلگشا بی یار زندان بلاست

هر کجا یار است آنجا دلگشاست

صورتی بی حاصل اندر سینه است

حاصل معنی دل ما دلرباست

درد و درمان را بهم آمیختند

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۱

 

کشور دل از جهانی دیگر است

این زمین را آسمانی دیگر است

ای جهان از راه ما بردار دام

طایر ما زآشیانی دیگر است

ای فلک از بخت ما بر گیر رخت

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

هر کرا دل، دلبری را منزل است

آنکه بی دلبر بماند بی دل است

شاهد از یاران کجا گیرد کنار

هر کجا شمعی میان محفل است

این جفا و جور مخصوص تو نیست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

این سرما و آن خم زنجیر اوست

میبرد تا هر کجا تقدیر اوست

حل شود این عقده های پیچ پیچ

رشته ی ما درید تدبیر اوست

گاه آبادش کند گاهی خراب

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۷

 

درد ما را نوبت بهبودی است

وین غم ما آیت خشنودی است

باز گشتستم ز سودای جهان

سودما بر کف یکی بی سودی است

در فراقت چیست دانی حال دل

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۱

 

عالمی در شادی و ما را غم است

این غم ما از برای عالم است

چشم غیرت بین ما را نور نیست

هر کجا سوریست آنجا ماتم است

روزگارم زخمها بسیار زد

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

ای جمالت شمع هر جا محفلی ست

از خیالت پرتوی با هر دلی ست

چون منی را با تو بودن مشکل است

ورنه آسان با تو هرجا مشکلی ست

برفشان اشکی بخاک راه دوست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۰

 

هر کرا دل با خدای مطلق است

ناخدا موج است و دریا زورق است

غرقه در دریا همی جوید کنار

چون کند آن کو بخود مستغرق است

نیست باید شد زخود تا هست شد

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷

 

سلسله ای ساخته کاین جعد موست

وقت دلی خوش که گرفتار اوست

ابرو و مژگانش چو ترکان شوخ

تیغکش و تیز زن و فتنه جوست

دلبر بزم است و دلاویز رزم

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۰

 

کشتن عاشق مباحستی مباح

اقتلولی لیس فی قتلی جناح

جرح سیف ام رشیح من قدح

قرح سهم ام معلی من قداح

لن تنالوالبر حتی تنفقوا

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

سوی جانان جانم از تن می‌برند

از قفس مرغی به گلشن می‌برند

با همند این خار و گل در باغ ولیک

این به ایوان آن به گلخن می‌برند

این سیه‌زلفان چو طراران شب

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

عشق از اول رخنه در تن می‌کند

خانه روشن خور ز روزن می‌کند

آنچنان آشفته‌ام کآشفتگی

زلف دلبر وام از من می‌کند

تیره‌روزم لیک هرشب چرخ را

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۱

 

دفتر دانش سراسر سوختند

هر کرا حرفی ز عشق آموختند

دیده و گوش خرد را دوختند

عشق را آنگه زبان آموختند

شد نخست از دیده ناپیدا جهان

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۱

 

بادهٔ عشق ترا دل جام شد

پرتو روی ترا جان نام شد

زین سپس پیمان غم باید شکست

نوبت پیمانه، عهد جام شد

در شمار خاصگان مردود ماست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

دل به دلبر، جان به جانان می‌رسد

روز هجر آخر به پایان می‌رسد

لنگ لنگ این پا به منزل می‌رسد

گیج گیج این سر به سامان می‌رسد

ساز رفتن کن که از دربار شاه

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۶

 

عاشقان را عشق بس باشد کفیل

حسبنا الله ربنا نعم الوکیل

سر بسر اندیشه ها مقهور اوست

بر نتابد مور با نیروی پیل

رهبر فوج هوس شد خیل عشق

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۶

 

دهر خرم از چه از عید کیان

عید خرم از چه از شاه جهان

نو بهاری دلگشا و جانفزا

شهریاری کام بخش و کامران

هر کجا ذکرش سماع اندر سماع

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۳۶

 

ساقیا برخیز کز پیمانه ای

داد دل گیریم از فرزانه ای

سنگ طفلان تا بکی بایست خورد

آخر ای دل تابکی دیوانه ای

زحمتی دارم ز غوغای خرد

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷۱

 

ای جم از این می اگر جامی زنی

دست یازد بر تو کی اهریمنی

از رکابی گر بر انگیزی کمیت

باز داری چرخ را از توسنی

دست بر کاری زدن بیحاصلی ست

[...]

نشاط اصفهانی
 
 
۱
۲
۳
sunny dark_mode