گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

ایکه قدرت صد چو گردون آورد

دور گردون چون توئی چون آورد

رأی تو رسمی که آرد در جهان

همچو رویت خوب و میمون آورد

رنگ و بوی خلق و خلقت آسمان

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

سرو را ساکن به تخت آباد باش

همچنین باقی بمانی شاد باش

دست تنگ دشمنان درخاک باد

پای مرد دوستان چون باد باش

چون به طالع با کرم همشیره ای

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۳۲

 

دوستان را بند گردان از وفا

ورنه باری از جفا دشمن من

چون نکردی یک زبانی لاله وار

ده زبانی نیز چون سوسن مکن

بد خوئی با هیچ کس هرگز مکن

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح رشید الدین ابوطاهر گوید

 

در همه عالم یکی محرم نماند

اینت بی یاری مگر عالم نماند

غصه چنان شد که تو بر تو جای

گریه چونان شد که نم در نم نماند

دل بود جای غم و نادرتر آنک

[...]

سید حسن غزنوی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱۰ - در ترجیع بند در مدح مجدالملک گوید

 

ای جهان از عکس تو گلگون شده

چون بهارت حسن روزافزون شده

در هوای آفتاب روی تو

آسمان از دائره بیرون شده

بی تو ای دیوانه رویت پری

[...]

سید حسن غزنوی
 
 
sunny dark_mode