گنجور

اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶ - وله فی فضیلة الصبح

 

چشم صاحب دولتان بیدار باشد صبحدم

عاشقان را نالهای زار باشد صبحدم

آن جماعت را که در سینه ز شوق آتش بود

کارگاه سوز دل بر کار باشد صبحدم

صبحدم باید شدن در کوی او، کز شاخ وصل

[...]

اوحدی
 

اوحدی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸ - وله غفرالله ذنوبه

 

بار بسیارست و راه دور در پیش، ای جوان

این زمان از محنت پیری بیندیش، ای جوان

کیش بر بستی که نفس دیگری قربان کنی

نفس خود قربان کن و بر گرد ازین کیش، ای جوان

خویش را بیگانه کردن نیست نیکو، بعد ازین

[...]

اوحدی
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode