گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷

 

کرده‌ام سرمشق حیرت سرو موزون تورا

ناله می‌خوانم بلندیهای مضمون تو را

شام پرورد غمم با صبح اقبالم چه‌کار

تیره‌بختی سایهٔ بید است مجنون تو را

خاکهای این چمن می‌بایدم بر سر زدن

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۰

 

مغتنم‌گیرید دامان دل آگاه را

محرمان لبریزیوسف دیده‌اند این چاه را

در دبستان طلب تعطیل مشق درد نیست

همچونال خامه در دل خشک‌مپسند آه‌را

زحمت شیب و شباب ازپیکرخالی مکش

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲

 

عقبه‌ای دیگر نباشد روح از تن رسته را

نیست بیم سوختن دود زآتش جسته را

شکوه ازگردون دلیل‌تنگدستیهای ماست

ناله در پرواز باشد طایر پربسته را

انتظام عافیت از عالم کثرت مخواه

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳

 

نیست باک از برق آفت دل به‌آفت بسته‌را

زخم‌خنجر فارغ از تشویش دارد دسته را

برنمی‌آید درشتی با ملایم‌طینتان

می‌شکافد نرمی مغز استخوان پسته را

خاک نتواند نهفتن جوهر اسرار تخم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۴

 

قید هستی نیست مانع خاطرآزاده را

در دل مینا برون‌گردی‌ست رنگ باده را

خوابناکان را نمی‌باشد تمیز روز و شب

ظلمت ونور است یکسان تن به‌غفلت داده‌را

ناتوانی مشق دردی کن که در دیوان عشق

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۵

 

کو دماغ جهد، تن در خاکساری داده را

ناتوانی سخت افشرده‌ست نبض جاده را

وصل نتواند خمار حسرت دلها شکست

کم نسازد می‌کشی خمیازه جام باده را

از زبان خامشی تقریر من غافل مباش

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷

 

نیست با مژگان تعلق اشک وحشت پیشه را

دانهٔ ما دام راه خویش داند ریشه را

عیش ترک خانمان از مردم آزاد پرس

کس نداند جزصدا قدرشکست شیشه را

می‌شود اسرار دل روشن زتحریک زبان

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۹

 

از سپند ما که می‌یابد سراغ ناله را ؟

گرد پیشاهنگ کرد این کاروان دنباله را

داغ حسرت سرمه‌گرداند به دلها ناله را

برلب آواز شکسن نیست جام لاله را

ما سیه بختان حباب گریهٔ نومیدی‌ایم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱

 

ساختم قانع دل از عافیت بیگانه را

برگ بیدی فرش‌کردم خانهٔ دیوانه را

مطلبم از می‌پرستی تر دماغیها نبود

یک دو ساغر آب دادم‌گریهٔ مستانه را

دل سپندگردش چشمی‌که یاد مستی‌ش

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۲

 

با بد ونیک است یک رنگ هوس آیینه را

نیست اظهار خلاف هیچکس آیینه را

سرمهٔ بینش جهان‌در چشم ماتاریک‌کرد

شوخی جوهر بود در دیده خس آیینه را

وقت عارف از دم هستی مکدر می‌شود

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۳

 

نیست با حسنت مجال‌گفتگو آیینه را

سرمه می‌ریزد نگاهت درگلو آیینه را

غیر جوهر در تماشای خط نو رسته‌ات

می‌کند صد آرزو دردل نموآیینه را

خاتم فولاد را از رنگ‌گل بندد نگین

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۴

 

جلوهٔ او داد فرمان نگاه آیینه را

هاله‌کرد آخربه روی همچوماه آیینه را

منع پرواز خیالت درکف تدبیر نیست

ناکجا جوهر نهد بر دیدگاه آیینه را

از شکست رنگ عجز اندود ماغافل مباش

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵

 

آن پری‌ گویند شب خندید بر فریاد ما

ای فراموشی تو شاید داده باشی‌ یاد ما

بس‌که در پروازگرد جستجوها ریختیم

گشت زیر بال پنهان خانهٔ صیاد ما

جان‌کنی‌ها در قفای آرزو پر می‌فشاند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶

 

بحرمی‌پیچد به‌موج از اشک غم‌پرورد ما

چرخ می‌گردد دوتا در فکر بار درد ما

گر به میدان ریاضت‌کهربا دعوی‌کند

کاه‌گیرد در دهن از شرم رنگ زرد ما

دور نبود گرکمان صید دلها زه‌کند

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۷

 

حیرت حسنی است در طبع نگه پرورد ما

ششجهت آیینه بالدگر فشانی‌گرد ما

مفت موهومی‌ست‌گر ما نام هستی می‌بریم

چون سحرگرد نفس بوده‌ست ره‌آورد ما

ما به هستی از عدم پر بی‌بضاعت آمدیم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳

 

خارج آهنگی ندارد سبحه و زنار ما

می‌دود مرکز همان سر بر خط پرگار ما

از ادب‌پروردگان یاد تمکین توایم

موی چینی می‌فروشد ناله درکهسار ما

سعی ماچون شمع‌بیتاب هوای نیستی‌ست

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴

 

سخت موهوم است نقش پردهٔ اظهار ما

حیرت است آیینه‌دار پشت و روی کار ما

چون نگه در خانهٔ چشم خیال افتاده‌ایم

سایهٔ مژگان تصور کن در و دیوار ما

ریزش خون تمنا، گل‌فروشی‌های رنگ

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۷

 

رنگ شوخی نیست درطبع ادب تخمیر ما

حلقه می‌سازد صدا را نسبت زنجیر ما

مزرع بیحاصل جسم آبیار عیش نیست

ناله بایدکاشتن در خاک دامنگیر ما

بی‌سبب چون سایه پامال دوعالم عبرتیم

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸

 

نغمه رنگ افتاده نقش بی‌نشان تأثیر ما

مطربی کوکز سر ناخن‌کشد تصویر ما

سرمه تفسیر حیا عنوان‌کتاب عبرتیم

تهمت تقریرنتوان بست برتحریر ما

قبل و بعد عالم تجدید، تجدید است و بس

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴

 

اینقدر نقشی که گل کرد از نهان و فاش ما

صرف رنگی داشت بیرون صدف نقاش ما

جمع دار از امتحان جیب عریانی دلت

دست‌ما خالی‌ترست از کیسهٔ قلا‌ش ما

زین سلیمانی که دارد دستگاه اعتبار

[...]

بیدل دهلوی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۴۰
sunny dark_mode