گنجور

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - حسن یوسف

 

مونسم یار است اندر تنگنای گور تنگ

عاشقان ، در دوجهان ما را بس است این نام و ننگ

آتش دوزخ بسوزد از حرارتهای عشق

عاشق سوزان کند در دوزخ ار یک دم درنگ

آن چه نوری بود آیا کو به کوه طور تافت

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶ - خانه عشق

 

کی بود آیا که بنمائی جمال با کمال

زنده گردند ماهیان مرده از آب زلال

درقیاما حشر را حاجت به نفخ صور نیست

بگذرد بر کوی خلقی مژده کوی وصال

در جهنم خوش توان بودن اگر یکبار تو

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۴۷ - پهلوی دل

 

تیر او پیوسته میخواهم که آید سوی دل

لیک میترسم، شود پیوسته در پهلوی دل

دل ز من گم گشت اکنون روزگاری شد که غم

گرد کویش دربدر گردد به جست و جوی دل

گل رخان را باید از غنچه وفا آموختن

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰ - ای خوش آن روز

 

ای خوش آن روزی که در دل مهر یاری داشتم

سینه ای پرسوز چشم اشکباری داشتم

یادباد آنگه که فارغ بودم از باغ و بهار

درکنار از اشک گلگون لاله زاری داشتم

کور بادا دیده بختم خوش آن روزی که من

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۴ - حضرت بیچون

 

بی تماشای جمالت روضه را هامون کنم

حور عین را از درون قصرها بیرون کنم

حور زیبا روی را خواهیم دادن سه طلاق

گرنه رو در نور روی حضرت بیچون کنم

روضه را جلوه مده رضوان که بالله العظیم

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹ - نسیم رضوان

 

چون تمام عمر نیکی کرد با تو آن کریم

از بدی خود چرا ترسی تو آخر ای لئیم

تو یتیمی با تو او هرگز نخواهد کرد قهر

زانکه او خود کرد نهی قهر کردن با یتیم

هرچه میخواهی تو ازوی میدهد بیشک تورا

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰ - اندر سایه طوبی

 

اشک سرخ و روی زرد من گواه است ای کریم

برکمال عشق دیدار تو بالله العظیم

بی هوای تو هوادار تو کی خرّم شود

درهوای غرفه های قصر جنّات النّعیم

آتش عشق تو را ای دوست نتواند نشاند

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲ - قلندرخانه عشق

 

ما به جنّت از برای کار دیگر می‌رویم

نه تفرّج کردن طوبی و کوثر می‌رویم

مقصد ما حسن یوسف باشد اندر شهر مصر

ما نه در مصر از برای قند و شکّر می‌رویم

اندر آن خلوت که در وی ره نیابد جبرئیل

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳ - محی دل افگار

 

کاسه سر شد سفال و دیده گریان همان

تن به کویت خاک گشته ناله و افغان همان

دل نماند ز آتشی جان شیرینم هنوز

جامه جان چاک گشته اشک در دامان همان

آب شد در چشمه سنگ و سنگ شد در کوه آب

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴ - ناله های من

 

من که هستم زنده دور از دلربای خویشتن

گر برفتم می‌کشد بازم به جای خویشتن

نه مرا در خانه کس راه و نه در مسکنی

می‌توانم بود یکدم در سرای خویشتن

ای که می‌نالی ز عشق یار و جور روزگار

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹ - یار کو؟

 

افسر شاهی نخواهم خاک پای یار کو‌؟

بال گو بشکن هما‌، آن سایه دیوار کو‌؟

سرو را گیرم که دارد با قد او نسبتی

آن گل رخساره وآن شیوه رفتار کو‌؟

ور همان گیرم که گل بار آرد و جنبد ز باد

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۰ - من که‌ام!

 

من کی‌ام رسوای شهر و عاشق دیوانه‌ای

آشنا با هر غمی وز خویشتن بیگانه‌ای

هم شوم شاد از غمش کاو در دلم منزل گرفت

هم شوم غمگین که او جا کرد در ویرانه‌ای

ترک شهر‌آشوب من در کشوری منزل نکرد

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۱ - دل پرغم

 

گر دل غم پرور ما غمگساری داشتی

با بلا خوش بودی و در غم قراری داشتی

نام مجنون در جهان هرگز نبوده این چنین

گر چنان بودی که چون من یادگاری داشتی

هر دو عالم را ز یک پرتو سراسر سوختی

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴ - بی وفا

 

بی‌وفا یارا چنین تا کی جفا‌کاری کنی‌؟

نیست وقت آنکه به یک خنده وفاداری کنی؟

این چه قسمت باشد ای بی‌رحم انصافی بده

بر من مسکین ستم با دیگران یاری کنی

با وجود مردم دیگر نمی‌دانم چرا

[...]

عبدالقادر گیلانی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode