بساط هستی خود را به راهت خاک میسازم
اگر باشد زمین ناساز با افلاک میسازم!
لبم از آتش شوق محبت خشک شد لیکن
ز اشک خونفشان مژگان خود نمناک میسازم
لباسی در بر من نیست اکنون غیر رسوایی
گریبان تا به دامان قیامت چاک میسازم
ازآن روزی که دورم از دم صبح وصال او
چو شمع شام هجر آه از دل غمناک میسازم
نباشد معبدی جز گوشه میخانهام دیگر
اگر زاهد شوم از چوب رز مسواک میسازم
جهانی گشت یکسر کشته چشم سیهمستش
کفن اندر شهید او ز برگ تاک میسازم
چنان مستم من از جام خیال باده شوقش
که صبح وصل کی از شام هجر ادراک میسازم؟!
درین وادی ز سامان شکار من چه میپرسی
که از صید معانی زینت فتراک میسازم!
ز تاب شعله شوق تو خاکستر شدم لیکن
غبار کلفت از آیینه دل پاک میسازم
خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل
به ذوق جستجویت جیب هستی چاک میسازم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به ذوق جستجویت جیب هستی چاک میسازم
غباری میدهم بر باد و راهی پاک میسازم
همین شعر » بیت ۱۰
خوشا طغرل ازین یک مصرع بحر سخن بیدل
به ذوق جستجویت جیب هستی چاک میسازم
به حیرت خویش را بیگانهٔ ادراک میسازم
جنون ناتوانم جیب مژگان چاک میسازم
تماشاهاست نیرنگ تحیرگاه الفت را
تو با آیینه و من با دل غمناک میسازم
به چندین آرزو میپرورم یک آه نومیدی
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.