ز نکوئی آنچه باید همه را تمام داری
چه شود اگر بگوئی صنما چه نام داری
نه ز دوستی وفائی نه به دشمنی جفائی
همه حیرتم نگارا که سر کدام داری
منم و دل فگاری به تو دادم اختیارش
ز غمش بسوز و خون کن سر هر کدام داری
نرسی طبیب آسان به حریم کوی جانان
که به راه عشقبازی غم ننگ و نام داری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صنما تو همچو آتش قدح مدام داری
به جواب هر سلامی که کنند جام داری
ز برای تو اگر تن دو هزار جان سپارد
ز خداش وحی آید که هنوز وام داری
چو حقت ز غیرت خود ز تو نیز کرد پنهان
[...]
کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری
دل ریش عاشقان را نمکی تمام داری
نه من اوفتاده تنها به کمند آرزویت
همه کس سر تو دارد تو سر کدام داری
ملکا مها نگارا صنما بتا بهارا
[...]
ختنی جمالی ای جام حبشی چه نام داری
بجز از خطی و خالی ز حبش کدام داری
ختنی است رنگ رویت حبشی است رنگ مویت
به میان این دو کشور به کجا مقام داری
حبشی سفید نبود ختنی نمک ندارد
[...]
غم حورت از چه باشد که تو این غلام داری
زبهشت خاص برخورده هوای عام داری
نکنی بزخم ناسور دل از چه رو رعایت
تو که زلف عنبرین بو خط مشکفام داری
زشکر لبت چه حاصل که جواب تلخ گوید
[...]
شب چارده غلامی ز مه تمام داری
تو چه خواجهٔ تمامی که چنین غلام داری
مگر از سیاه روزی تو مرا نجات بخشی
که طلوع صبح روشن ز سواد شام داری
حشم کرشمه از پیش و سپاه غمزه از پس
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.