شدم به مژده وصلت امیدوار امشب
به عکس هجر توام کرده سوگوار امشب
ز اشک و آه کران تا کران گرفت دلم
به این سپاه کنم با تو کارزار امشب
برای دیدن رویت اگرچه مرد رقیب
بیا ببین که به مردم هزار بار امشب
ز خون دل می صافم به ساغر است ولی
شراب غیر به تو گشته سازگار امشب
به موج آمده سیلاب چشم در کویش
بیا رقیب و از این بحر کن کنار امشب
چو گرد از سر کویش رسیدهام یعقوب
سراغ یوسف خود گیر از این غبار امشب
نیامدی چو به بالین مرا برای علاج
بیا طبیب زمانیم بر مزار امشب
قرارگاه رقیب است زلفش آشفته
مجو قرار این جان بیقرار امشب
ندیدهایم زامکان یکی نظیر علی
ز ممکنات گسستیم پود و تار امشب
حجاب نه توی گردون ز آه خواهم سوخت
اگر که برفکند پرده، پردهدار امشب