خیالی بخارایی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱

تا چشم تو بر کمین دلها بنشست

ابروی تو صد فتنه به عالم پیوست

از بهر خدا مکن ستیز، از سر صلح

دریاب مرا وگرنه رفتم از دست