خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۷

نامهٔ طاعت و عصیان چه سفید و چه سیاه

سرنوشت ازل این بود کسی را چه گناه

گر نباشد نظر لطف بود کاه چو کوه

ور بود جذبهٔ توفیق شود کوه چو کاه

تاجداران جهان پیرو فرمان تواند

زآنکه این قوم سپاهند و تویی میر سپاه

تا تو بر راه ارادت ننهی روی نیاز

نشوی از طرف اهل صفا روی به راه

در طواف حرم وصل خیالی بشتاب

که دراز است ره بادیه عمرت کوتاه