خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۶

مرا که بر سر کویت سگ وفا دارم

ز در مران که در این باب کارها دارم

بدان هوس که به سر وقت من رسی روزی

ز پا فتاده ام و دست بر دعا دارم

تو را که در غم هجران نبوده ای چه خبر

که بر دل از غم هجران تو چه ها دارم

چو باد خوشدل از آنم که هرکجا هستم

تو را که سرو روان منی هوا دارم

اگر شوم چو خیالی ز خویش بیگانه

روا بوَد چو خیال تو آشنا دارم