خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۸

تا گرد عارض تو خط سبز بردمید

بر گل بنفشه صدف زد و ریحان تر دمید

آشفته ایم تا پیِ تسخیر عاشقان

افسون بخواند خطّ تو و بر شکر دمید

نخلی ست محنت تو که از جویبار دل

هرچند کندمش منِ بیدل دگر دمید

ای بوی زلف یار گذر بر ره چمن

کز انتظار سبزه بر آن رهگذر دمید

از مزرع ضمیر خیالی گیاه مهر

هرچند بیش دید تو را بیشتر دمید